مقدمه و بیان مسئله
توانافزایی زنان و دختران بهعنوان یکی از ارکان اساسی توسعه پایدار، در کنار برابری جنسیتی اهمیت ویژهای دارد. توانافزایی، فرآیندی چندبُعدی است که بر افزایش کنترل زنان بر منابع، اطلاعات، و قدرت تصمیمگیری تأکید دارد.
در این مسیر، خودباوری، یعنی اعتقاد راسخ فرد به تواناییها، ارزشها و شایستگیهای ذاتی خود، و خودتعیینگری (Self-determination)، یعنی قابلیت فرد برای تصمیمگیری آگاهانه، انتخاب مسیر زندگی و کنترل فعالانه بر سرنوشت خود، دو مؤلفه کلیدی و حیاتی توانافزایی محسوب میشوند.
این دو مهارت، زنان را قادر میسازند تا از نقش منفعل خارج شده و در عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی خانوادگی، نقشآفرینان و رهبران مؤثری باشند.
در دهههای اخیر، سازمانهای بینالمللی پیشرو نظیر سازمان ملل متحد (UN) و بانک جهانی، بهطور مداوم بر این نکته تأکید داشتهاند که پیشرفت حقیقی و پایدار هر جامعهای، بدون مشارکت کامل و برابر زنان و دختران میسر نخواهد شد. در واقع، نادیده گرفتن نیمی از جمعیت، به منزله کاهش پتانسیل توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور است.
چالشها و ضرورت تحقیق:
با وجود پیشرفتهای چشمگیر در سطح جهانی در زمینه آموزش و بهداشت زنان، هنوز هم موانع ساختاری، تاریخی، فرهنگی و حتی قانونی عمیقی در بسیاری از جوامع، از جمله جامعه ایران، وجود دارد که مانع از تحقق کامل این پتانسیل میشود.
این موانع اغلب منجر به شکاف عمیق بین تحصیلات عالی کسبشده توسط زنان و موقعیتهای مدیریتی و تصمیمگیری آنان میشود. لذا، تمرکز بر تقویت بنیانهای روانی (خودباوری) و فراهمسازی بستر اجرایی (خودتعیینگری) امری ضروری به نظر میرسد تا زنان بتوانند موانع را شکسته و به ظرفیت کامل خود دست یابند.
مبانی نظری و چارچوب مفهومی
مفهوم توانافزایی فراتر از صرف دسترسی به منابع است؛ این مفهوم شامل تغییر در روابط قدرت و افزایش کنترل فرد بر زندگی خود میباشد.
تعریف توانافزایی (Empowerment):
توانافزایی در علوم اجتماعی و روانشناسی، فرآیندی پویا و مبتنی بر توانمندسازی افراد و گروههای به حاشیه رانده شده است تا بتوانند ظرفیتها و استعدادهای خود را شکوفا کرده و در تصمیمات مربوط به زندگی خود نقش فعال، آگاهانه و خودمختار داشته باشند. این مفهوم معمولاً در سه سطح تحلیل میشود:
سطح فردی: شامل افزایش آگاهی، عزت نفس و مهارتهای شناختی.
سطح گروهی/اجتماعی: شامل بسیج اجتماعی و ایجاد همبستگی و شبکهسازی.
سطح ساختاری/نهادی: شامل تغییر در قوانین، سیاستها و رویههای نهادی حامی برابری.
دیدگاههای نظری کلیدی:
۱. رویکرد روانشناختی (Self-Efficacy Theory - بندورا):
این دیدگاه، توانافزایی را در گرو افزایش «خودکارآمدی» (Self-efficacy) میداند. خودکارآمدی به باور فرد به توانایی خود برای انجام موفقیتآمیز یک وظیفه یا دستیابی به یک هدف خاص اشاره دارد. زمانی که یک زن به تواناییهای خود برای غلبه بر مشکلات و رسیدن به اهدافش باور داشته باشد (خودباوری)، احتمال بیشتری دارد که اقدامات لازم برای خودتعیینگری را آغاز کند.
رابطه بین خودباوری و خودتعیینگری را میتوان بهصورت زیر مدلسازی کرد: [ \text{خودباوری} \uparrow \implies \text{تمایل به ریسکپذیری} \uparrow \implies \text{خودتعیینگری} \uparrow ]
۲. رویکرد جامعهشناختی و فمینیستی:
این رویکرد، موانع را عمدتاً در ساختارهای اجتماعی و روابط قدرت نابرابر میبیند. توانافزایی در این چارچوب نیازمند دگرگونی سیستماتیک است. این دیدگاه بر حذف تبعیضهای نهادینهشده و فراهمسازی دسترسی برابر به منابع (آموزش، سرمایه، موقعیتهای شغلی) تأکید دارد.
اسناد بینالمللی مرجع:
«کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» (CEDAW)، که بهعنوان منشور حقوق زنان شناخته میشود، توانافزایی زنان را شرط لازم برای تحقق برابری جنسیتی و توسعه انسانی میداند. هدف این کنوانسیون حذف هرگونه تبعیض علیه زنان در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است، که مستقیماً بر تقویت خودتعیینگری آنان اثر میگذارد.
وضعیت موجود در ایران
بررسی وضعیت توانمندسازی زنان در ایران نشاندهنده یک تصویر دوگانه است. پیشرفتهای قابل توجهی در حوزههایی خاص حاصل شده، اما شکاف عمیقی در حوزههای قدرت و تصمیمگیری مشاهده میشود.
پیشرفتهای آموزشی:
یکی از موفقترین حوزهها در توانافزایی زنان، حوزه آموزش عالی بوده است. نرخ ورود دختران به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی بهطور مداوم در حال افزایش بوده و در بسیاری از رشتهها، سهم زنان از جمعیت دانشجویی از مردان فراتر رفته است.
آمار منتخب (بر اساس گزارشهای متأخر وزارت علوم و آمار ایران، ۱۴۰۲-۱۴۰۳):
سهم زنان در آموزش عالی (مجموع): حدود ۵۵٪ تا ۵۸٪.
سهم زنان در برخی رشتههای تخصصی (مانند علوم انسانی و پایه): میتواند تا بیش از ۷۰٪ برسد.
این موفقیت نشاندهنده افزایش خودباوری آموزشی و دسترسی به زیرساختهای علمی است.
چالشهای مدیریتی و اقتصادی:
علیرغم دستاوردهای تحصیلی، این موفقیتها بهطور کامل به عرصههای مدیریتی و تصمیمگیری کلان ترجمه نشده است. پدیدهای که اغلب با عنوان «سقف شیشهای» (Glass Ceiling) شناخته میشود، زنان را از رسیدن به بالاترین سطوح سازمانی باز میدارد.
نمونههای شکاف عملکردی:
سهم زنان در مشاغل مدیریتی دولتی و ارشد: کمتر از ۱۵٪ در سطح کلان.
سهم زنان در هیئت مدیره شرکتهای بزرگ بورسی: معمولاً زیر ۱۰٪.
تفاوت دستمزدها: در بخشهای غیررسمی، شکاف دستمزد همچنان یک چالش جدی است.
تحلیل وضعیت:
نقاط قوت: سطح بالای تحصیلات، افزایش آگاهی اجتماعی نسبت به حقوق زنان، و وجود شبکههای فعال مدنی. نقاط ضعف: عدم توازن در توزیع قدرت، موانع ساختاری در محیط کار، و فشار هنجارهای فرهنگی که بر نقشهای سنتی تأکید دارند و مانع خودتعیینگری شغلی زنان میشوند.
موانع و چالشها در مسیر توانافزایی
موانع پیش روی توانافزایی زنان و دختران ریشههای چندگانهای دارند که نیازمند مداخلات هدفمند در سطوح مختلف هستند.
۱. موانع فرهنگی و اجتماعی:
این موانع اغلب درونیترین لایههای جامعه نفوذ کردهاند و بهصورت کلیشههای جنسیتی تظاهر مییابند.
کلیشههای جنسیتی: باورهای سنتی که نقش زن را بهطور غیرقابل تغییر محدود به حوزه خانه و مراقبت از خانواده میدانند و مشارکت آنها در فضای عمومی را غیرضروری یا نامناسب تلقی میکنند. این باورها مستقیماً بر خودباوری دختران تأثیر منفی میگذارند و آنها را از پذیرش مسئولیتهای بزرگ منع میکنند.
فقدان الگوی زن موفق: کمبود نمایش فعال و موفق زنانی که در عین حفظ تعادل خانوادگی، در عرصههای علمی و مدیریتی نیز بدرخشند، باعث میشود جوانان نتوانند اهداف بلندپروازانهای برای خود تعریف کنند.
۲. موانع اقتصادی و ساختاری:
عدم برابری در دسترسی به منابع مالی و فرصتهای شغلی، قدرت چانهزنی و استقلال زنان را کاهش میدهد.
وابستگی مالی: در مواردی که زنان از نظر مالی وابسته به همسر یا سرپرست مرد باشند، توانایی آنها برای تصمیمگیری مستقل (خودتعیینگری) بهشدت محدود میشود.
تبعیض در استخدام و ارتقا: فرآیندهای گزینش شغلی که ناخودآگاه بر اساس سوگیریهای جنسیتی طراحی شدهاند، مانع از ورود زنان شایسته به موقعیتهای تصمیمگیری میشوند.
مسائل مربوط به کار مراقبت (Care Work): بار نامتناسب وظایف مراقبت از کودکان و سالمندان که عمدتاً بر دوش زنان است، ساعات کاری آنها را کاهش داده و فرصت توسعه شغلی را سلب میکند.
۳. موانع قانونی و سیاستی:
با وجود تلاشها، برخی قوانین و رویههای اجرایی مانع تحقق کامل برابری میشوند.
نیاز به اصلاحات قانونی: مواردی که در قوانین مربوط به ارث، حضانت، یا سهمیه مشارکت در نهادهای تصمیمگیرنده، نیازمند بازنگری برای اطمینان از برابر فرصتها هستند.
عدم اجرای مؤثر قوانین موجود: گاهی اوقات، قوانین حمایتی موجود به دلیل ضعف نظارت یا مقاومتهای اداری، به درستی به مرحله اجرا نمیرسند.
۴. اثر بر سلامت روان و خودباوری:
مجموعه این موانع منجر به نوعی «یادگیری درماندگی» میشود. زنانی که بارها تلاش میکنند اما به دلیل ساختارهای بیرونی با شکست مواجه میشوند، ممکن است در نهایت خودباوری خود را از دست داده و باور کنند که تلاشهایشان بیفایده است. این امر مستقیماً توانایی آنها برای اعمال خودتعیینگری را تضعیف میکند.
راهکارهای عملی فردی برای تقویت خودباوری و خودتعیینگری
توانافزایی باید از درون فرد آغاز شود. تقویت مهارتهای روانشناختی و شناختی برای مقابله با فشارهای محیطی حیاتی است.
۱. تقویت خودشناسی و عزت نفس:
تمرین خودشناسی و بازتاب افکار: زنان باید بهطور منظم به شناسایی نقاط قوت، ارزشها و انگیزههای درونی خود بپردازند. استفاده از دفترچه خاطرات یا تکنیکهای مدیتیشن برای رصد و خنثیسازی افکار منفی ("من به اندازه کافی خوب نیستم") ضروری است.
بازنویسی روایتهای درونی: جایگزین کردن الگوهای فکری منفی با تأییدیههای مثبت مبتنی بر شواهد (مثلاً: «من این پروژه را با موفقیت به پایان رساندم، پس میتوانم پروژه بعدی را نیز انجام دهم»).
۲. ارتقای مهارتهای نرم و هوش هیجانی (EQ):
مدیریت احساسات: یادگیری نحوه مدیریت استرس، اضطراب ناشی از ریسکپذیری، و تابآوری در برابر انتقادات غیرسازنده.
مهارتهای قاطعیت و مذاکره: آموزش دیدن در مورد چگونگی بیان قاطعانه نیازها و مرزهای شخصی بدون پرخاشگری. این مهارت مستقیماً به افزایش خودتعیینگری در روابط کمک میکند.
۳. آموزش مهارتهای زندگی و کسبوکار:
آموزشهای تخصصی: شرکت فعال در دورههایی که مستقیماً بر مهارتهای مدیریتی، سواد مالی، یا سواد دیجیتال تمرکز دارند. دانش، پایهای برای تصمیمگیریهای خودتعیینگرانه است.
تعیین اهداف (SMART Goals): یادگیری روشهای هدفگذاری مشخص، قابل اندازهگیری، دستیافتنی، مرتبط و دارای زمانبندی مشخص برای اهداف فردی و حرفهای و ارزیابی مستمر پیشرفت آنها.
۴. استفاده استراتژیک از رسانهها:
مصرف آگاهانه محتوا: انتخاب آگاهانه منابع خبری و رسانهای که زنان را در موقعیتهای قدرتمند به تصویر میکشند.
تولید محتوا: استفاده از پلتفرمهای مجازی برای به اشتراکگذاری تجربیات، به چالش کشیدن کلیشهها و ایجاد شبکهای از تأثیرگذاران مثبت. این امر حس تعلق و قدرت جمعی را افزایش میدهد.
راهکارهای عملی اجتماعی-سازمانی و ساختاری
تقویت فردی بدون اصلاح محیط پیرامونی، پایدار نیست. نهادها و سازمانها نقش حیاتی در ایجاد زمینههای عادلانه برای شکوفایی زنان دارند.
۱. اصلاحات در حوزه قوانین و سیاستگذاری:
تضمین برابری فرصتها در قانون: بازنگری و اصلاح فوری قوانین مربوط به اشتغال، ارث و مالکیت که بهطور ناخواسته یا آگاهانه ایجاد تبعیض میکنند.
اجرای سهمیههای مثبت (Affirmative Action): در مواردی که زنان به دلیل موانع ساختاری عقب ماندهاند، اعمال سهمیههای موقت در استخدام یا انتصابات مدیریتی میتواند ساختار قدرت را متعادل سازد و به سرعت بر موانع سقف شیشهای فائق آید.
۲. ایجاد ساختارهای حمایتی در محیط کار:
شفافیت حقوق و ارتقا: تدوین و اجرای سیاستهای شفاف در مورد معیارها و فرآیندهای ارتقای شغلی، بهمنظور حذف سوگیریهای ناخودآگاه در تصمیمگیریهای مدیریتی.
سیاستهای حمایت از کار والدین: ارائه مرخصیهای سخاوتمندانه و انعطافپذیر برای والدین، فراهم کردن مهدکودکهای یارانهای در محیط کار، و ایجاد بسترهای دورکاری برای مدیریت بهتر تعادل کار و زندگی.
۳. برنامههای آموزشی و مربیگری ساختاریافته:
مراکز مشاوره و توانافزایی: تأسیس مراکز تخصصی در دانشگاهها و مراکز آموزش فنیوحرفهای که بهطور ویژه بر تقویت خودباوری دانشجویان دختر در رشتههای STEM (علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) تمرکز کنند.
برنامههای مربیگری (Mentorship): ایجاد شبکههای رسمی که در آن زنان موفق و باتجربه (منتور) با زنان جوان و کمتجربه (منتوری) ارتباط برقرار کنند تا انتقال تجربه و حمایت روانی صورت پذیرد و موانع مسیر شغلی بهطور عینیتر شناسایی شوند.
۴. حمایت از کارآفرینی زنان:
تخصیص سرمایه: ایجاد صندوقهای حمایتی و اعطای وامهای با بهره کم یا تضمیننشده برای پروژههای کارآفرینی که توسط زنان هدایت میشوند.
بازار یابی و دسترسی: کمک به زنان کارآفرین برای دسترسی به بازارهای ملی و بینالمللی، که این امر مستقیماً استقلال اقتصادی و خودتعیینگری مالی آنها را تضمین میکند.
نتیجهگیری و پیشنهادات نهایی
توانافزایی زنان و دختران یک سرمایهگذاری اجتماعی است که نتایج آن، رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی جامعه را در پی خواهد داشت. این فرآیند نیازمند رویکردی جامع است که بهطور همزمان بر دو جبهه اصلی تمرکز کند: تقویت ظرفیتهای درونی فرد (خودباوری) و اصلاح ساختارهای بیرونی که فرصتها را محدود میکنند (فراهمسازی بستر خودتعیینگری).
خودباوری به زنان انرژی و جسارت لازم برای شکستن زنجیرههای ذهنی را میدهد؛ در حالی که خودتعیینگری به آنها ابزار و اجازه قانونی برای شکلدهی فعالانه به زندگی خود را میبخشد. توازن میان این دو رکن، زنان را از موقعیت یک ذینفع منفعل به یک بازیگر فعال و مولد در جامعه تبدیل میکند.
پیشنهادات کلیدی برای آینده:
ادغام آموزش خودباوری در برنامه درسی مدارس: گنجاندن دروس مهارتهای زندگی، حل مسئله، و خودشناسی مثبت در سطوح پایه و متوسطه بهعنوان یک الزام آموزشی.
تخصیص بودجه هدفمند: دولتها و نهادهای توسعه باید منابع مالی مشخصی را برای برنامههای مربیگری و ارتقای مدیران زن تخصیص دهند.
پایش و ارزیابی مستمر: ایجاد شاخصهای اندازهگیری شفاف و دورهای برای ارزیابی میزان پیشرفت زنان در دسترسی به موقعیتهای مدیریتی و حقوقی، و اعمال سیاستهای اصلاحی در صورت مشاهده رکود.
تأکید بر نقش مردان: توانافزایی زنان نباید یک موضوع صرفاً زنانه تلقی شود. درگیر کردن فعالانه مردان بهعنوان شرکای برابری و تشویق آنها به ایفای نقش مساوی در مراقبت از خانواده، سنگ بنای تغییر فرهنگی پایدار است.
منابع:
دکتر معصومه ابتکار، «توانمندسازی زنان؛ چالشها و راهکارها»، انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۴۰۰.
گزارش سالانه مرکز آمار ایران درباره مشارکت زنان در بازار کار و آموزش، سال ۱۴۰۲.
سازمان ملل متحد (UN Women)، "Empowerment and Self-Determination: A Framework for Sustainable Development"، گزارش ۲۰۲۱.
کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان (CEDAW)، ترجمه فارسی سازمان ملل متحد.
بندورا، آلبرت. (۱۹۹۷). Self-Efficacy: The Exercise of Control. W. H. Freeman and Company.
گزارش پژوهشی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی پیرامون موانع حضور زنان در مدیریت عالی، ۱۳۹۹.
نوروزی، س. (۲۰۱۸). «تحلیل عوامل ساختاری تأثیرگذار بر خودکارآمدی زنان در محیطهای کاری ایران»، مجله روانشناسی اجتماعی.