"آب کم جو، تشنگی آور به دست،
تا بجوشد آبت از بالا و پست…" – مولانا (مثنوی معنوی)
این شعر عمیق از مولانا، شاعر و عارف بزرگ ایرانی، ناظر به حقیقتی بنیادین در مسیر رشد و تعالی انسان است. هنگامی که انسان خود را بینیاز از هرگونه دانش، تجربه و راهنمایی ببیند، در واقع دریچهی دریافت حقایق جدید را بر خود میبندد. "آب کم جو" به معنای ادعای بینیازی و قانع بودن به دانش و داشتههای موجود است. در مقابل، "تشنگی آور به دست" تشویق به پذیرش نداشتهها، جستجوگری و تمایل به یادگیری است. این عطش، نیروی محرکهای است که فرد را وامیدارد تا نه تنها به دنبال دانش از منابع خارجی، بلکه از اعماق وجود خویش نیز بهرهمند شود. "تا بجوشد آبت از بالا و پست" بیانگر این است که با فروتنی و پذیرش، سرچشمههای معرفت و تجربهی ناب، از درون و بیرون فرد فوران خواهد کرد. این تشنگی، نه تشنگی مادی، بلکه تشنگی معنوی و فکری است که فرد را به سوی کمال و بالندگی هدایت میکند.
از بزرگان جهان:
"غرور بزرگترین نادانی است؛ جایی که یادگیری میمیرد، تکبر زاده میشود." — کارل گوستاو یونگ
کارل گوستاو یونگ، روانپزشک و روانکاو سوئیسی، در این جمله کوتاه، ماهیت ویرانگر غرور را به تصویر میکشد. او غرور را مترادف با نادانی مطلق میداند. چرا که غرور، همانطور که در ادامه بحث خواهد شد، به جای گشودن ذهن به سوی دانش و تجربهی جدید، آن را سد میکند. وقتی فردی خود را بالاتر از دیگران و بینیاز از آموختن میپندارد، در واقع دروازههای یادگیری را به روی خود میبندد. در این خلاء، فضایی برای رشد و پالایش وجود ندارد. یونگ به درستی اشاره میکند که "جایی که یادگیری میمیرد، تکبر زاده میشود." تکبر، میوهی تلخ درختی است که ریشههایش در نادانی و عدم خودآگاهی کاشته شده است. هنگامی که فرد از پذیرش حقیقت، خطاها و نقاط ضعف خود سر باز میزند، فضایی برای تکبر، خودبرتربینی و تحقیر دیگران فراهم میشود. این چرخه مخرب، فرد را از پیشرفت بازداشته و او را در باتلاق جهل و خودپسندی فرو میبرد.
۲. جمله الهامبخش کوتاه:
هرکه خود را بالاتر بیند، از اصل خویش دورتر میشود.
این جمله، پاسخی عمیق و فلسفی به ماهیت غرور و تکبر است. "اصل خویش" را میتوان به معنای طبیعت واقعی، وجود اصیل، یا حتی هویت انسانی که با فروتنی، همدلی و ارتباط با دیگران تعریف میشود، در نظر گرفت. هنگامی که فرد به واسطه غرور، خود را برتر از دیگران میبیند، تصور ذهنی از خود میسازد که با واقعیت درونی و انسانیت مشترکش بیگانه است. این خودبرتربینی، فاصلهای میان او و تجربهی صمیمیت، درک متقابل و حس یگانگی با دیگران ایجاد میکند. در واقع، با بالا دیدن خود، فرد از "پایین" بودنِ ریشههای مشترک انسانی فاصله میگیرد و در قلهی توهم خودساختهاش، تنها و منزوی باقی میماند. این دوری از اصل، به معنای دوری از تواضع، عشق، و پذیرش است که ارکان اصلی یک زندگی متعالی و رضایتبخش محسوب میشوند.
۳. تعریف و مفهوم (روانشناختی و معنوی):
غرور و تکبر از جمله رذایل اخلاقیاند که فرد را به حسِ برتری غیرواقعی نسبت به دیگران دچار میسازند. این حس برتری، اغلب با نادیده گرفتن تواناییها و ارزشهای دیگران و یا اغراق در توانمندیهای خود همراه است.
از دیدگاه روانشناختی:
غرور، به طور معمول، ریشه در ناامنیها و کمبودهای درونی فرد دارد. افرادی که اعتمادبهنفس پایینی دارند یا در پذیرش خود دچار مشکل هستند، ممکن است برای جبران این کاستیها، به سمت خودبرتربینی و غرور سوق داده شوند. این رفتار، نوعی مکانیسم دفاعی است که فرد با آن سعی در پوشاندن نقاط ضعف و جلب توجه و تحسین از سوی دیگران دارد. برخی نظریههای روانشناختی، غرور را به عنوان شکلی از "خودشیفتگی" (Narcissism) یا "خودبزرگبینی" (Grandiosity) تعریف میکنند که در آن، فرد درک تحریفشدهای از اهمیت و جایگاه خود دارد و نیاز مبرمی به تحسین و ستایش بیرونی احساس میکند. این نوع غرور، مانعی جدی در برابر رشد شخصی و شکلگیری روابط سالم است.
معنویت اصیل (انسانمحور):
در معنویت اصیل که بر مبنای انسانمحوری و رشد درونی استوار است، غرور نه تنها یک رذیله اخلاقی، بلکه پردهای ضخیم میان انسان و تجربهی حقیقی زندگی دانسته میشود. این پرده، مانع از آن میشود که فرد بتواند خود را در آینهی شفاف واقعیت ببیند و نقاط ضعف و قوت خود را به درستی درک کند. غرور، فرد را در حصار خود گرفتار میسازد و او را از تجربهی صمیمیت، همدلی و عشق واقعی نسبت به دیگران دور نگه میدارد. انسان متکبر، توانایی درک رنجها و شادیهای دیگران را از دست میدهد و این انزوا، او را از کمال انسانی بازمیدارد. فروتنی، در مقابل، دریچهای است که به انسان اجازه میدهد تا با اشتیاق، از تجربیات و دانش دیگران بهرهمند شود و در عین حال، ارزش و احترام خود را نیز حفظ کند.
۴. پیدایش و ریشهها:
غرور اغلب در دوران کودکی و نوجوانی ریشه دارد، دورانی که شخصیت فرد در حال شکلگیری است و تأثیرات محیطی بسیار عمیقترند.
عوامل خانوادگی و تربیتی:
محیطهای رقابتی: والدینی که دائماً فرزندان خود را در معرض مقایسههای تحقیرآمیز با دیگران قرار میدهند، یا برعکس، آنها را به طور افراطی و بدون پشتوانه تشویق میکنند، ممکن است ناخواسته زمینه را برای بروز غرور فراهم کنند. در محیطی که موفقیت تنها با اول شدن و برتر بودن تعریف میشود، کودکان یاد میگیرند که ارزش خود را در گرو برتری بر دیگران بدانند.
تحقیر یا تعریف افراطی: کودکانی که مورد تحقیر مکرر قرار میگیرند، ممکن است برای جبران این احساس ناخوشایند، به سمت خودبرتربینی کاذب بروند. از سوی دیگر، تعریف و تمجید بیش از حد و بدون تناسب با دستاوردها، نیز میتواند غرور را در آنها پرورش دهد.
عدم پذیرش اشتباهات: والدینی که خود توانایی پذیرش اشتباه و عذرخواهی ندارند، الگوی نامناسبی برای فرزندان خود ایجاد میکنند. کودکانی که شاهد چنین رفتارهایی هستند، یاد میگیرند که نشان دادن خطا و پذیرش آن، نشانه ضعف است.
عوامل اجتماعی و فرهنگی:
گرایش جامعه به ارزشهای ظاهری: جوامعی که بیش از حد بر ظاهر، مادیات، مقام و شهرت تأکید دارند، افراد را به سمت رقابتهای ناسالم و نمایش بیرونی سوق میدهند. این امر میتواند غرور را به عنوان ابزاری برای بقا و موفقیت در چنین محیطی، تقویت کند.
الگوبرداری از شخصیتهای متکبر: مشاهده رفتارهای غرورآمیز در افراد صاحب نفوذ، مانند برخی مدیران، استادان، یا حتی چهرههای عمومی، میتواند ناخواسته این تصور را در ذهن افراد ایجاد کند که تکبر، لازمهی رسیدن به موفقیت و احترام است.
نمونههای عینی:
مدیر متکبر: مدیری که حاضر به شنیدن هیچگونه نقد سازندهای نیست، همیشه خود را درست میپندارد و دیگران را ناتوان یا بیکفایت میشمارد. چنین مدیری، تیم خود را از هرگونه نوآوری و پیشرفت باز میدارد.
استاد متکبر: استادی که به جای راهنمایی و تسهیل یادگیری، دانشجویان را تحقیر میکند و دانش خود را از دسترس آنها دور نگه میدارد، یا اشتباهات دانشجویان را با لحنی تحقیرآمیز بیان میکند.
والدین متکبر: والدینی که اصرار دارند فرزندانشان در هر شرایطی برنده باشند، هرگز شکست یا نیاز به کمک را نپذیرند و همواره خود را سرتر از خانوادههای دیگر بدانند.
این ریشهها نشان میدهند که غرور، نه یک ویژگی ذاتی، بلکه نتیجهی تعامل پیچیدهای میان تجربیات فردی، تربیت و محیط اجتماعی است.
۵. نشانههای رفتاری و معنوی:
شناخت نشانههای غرور، اولین گام برای مقابله با آن است. این نشانهها در سطوح مختلف رفتاری و درونی بروز میکنند.
نشانههای رفتاری:
عدم پذیرش انتقاد: فرد متکبر، هرگونه نقد، حتی اگر سازنده و با نیت خیر باشد، را به شدت پس میزند. او انتقاد را حملهی شخصی به خود تلقی کرده و به جای تأمل، موضع دفاعی میگیرد یا مورد حمله قرار میدهد.
تحقیر دیگران یا بزرگنمایی توان خود: این نشانه به دو شکل بروز میکند: یا فرد دیگران را پست و بیارزش میشمارد تا خود را بالا ببرد، یا تواناییها و موفقیتهای خود را به طور اغراقآمیز جلوه میدهد تا برتری خود را به رخ بکشد.
قطع ارتباط یا دوری از تعامل سازنده: فرد متکبر، تمایلی به مشارکت در بحثهای واقعی یا پذیرش دیدگاههای متفاوت ندارد. او ممکن است به دلیل احساس برتری، از گفتگو با کسانی که خود را همسطح یا پایینتر از آنها نمیبیند، پرهیز کند.
خودمحوری در تصمیمگیری و اعمال: در تمام تصمیمگیریها و اقدامات، اولویت و نظر خود را بالاتر از نظرات دیگران قرار میدهد. او کمتر به مشورت با دیگران تن میدهد و اطرافیان را صرفاً ابزاری برای اجرای ایدههای خود میبیند.
احساس بینیازی به یادگیری یا مشورت: فرد متکبر باور دارد که تمام آنچه را که باید بداند، میداند و نیازی به کسب دانش بیشتر یا شنیدن تجربیات دیگران ندارد. این حالت، مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت اوست.
رقابت ناسالم: به جای رقابت برای رشد و پیشرفت، به دنبال رقابت برای اثبات برتری و تحقیر دیگران است.
نشانههای معنوی (درونی و احساسی):
دوری از تواضع: در عمق وجود، احساس رضایت و اطمینان کاذب دارد که مانع از فروتنی و خضوع در برابر حقایق و دیگران میشود.
ناتوانی در همدلی: به دلیل خودمحوری، قادر به درک عمیق احساسات، تجربیات و دیدگاههای دیگران نیست. رنج دیگران برای او اهمیتی ندارد، مگر آنکه خود را با آنها مقایسه کند.
بروز حس جدایی از دیگران: فرد متکبر، حس میکند که از دیگران جدا و برتر است. این حس انزوا، او را از تجربه یگانگی و صمیمیت واقعی محروم میکند.
خشم پنهان: زیر لایهی بیرونی غرور، غالباً خشم و ناامنی سرکوبشدهای وجود دارد که در صورت مواجهه با هرگونه تهدید برای "اهمیت" او، فوران میکند.
پذیرش نکردن واقعیت: هرچند در ظاهر مدعی دانایی است، اما در باطن از پذیرش حقایقی که با تصور خودبزرگبینانهاش در تضاد است، سر باز میزند.
این نشانهها، هشداری برای فرد و اطرافیان او هستند تا ریشههای این رفتارها را شناسایی کرده و برای درمان آن اقدام کنند.
۶. عوارض و پیامدهای منفی:
غرور، همچون سدی بلند و نفوذناپذیر، نه تنها مسیر رشد و بالندگی فرد را مسدود میکند، بلکه پیامدهای مخربی نیز بر روابط اجتماعی و سلامت روان او برجای میگذارد.
مانع رشد و پیشرفت: غرور، فرد را از یادگیری، پذیرش بازخورد و اصلاح اشتباهات باز میدارد. این توقف در یادگیری، مانع از پیشرفت شغلی، تحصیلی و شخصی او میشود. فرد متکبر، در همان نقطهای که شروع کرده بود، باقی میماند، در حالی که دنیای اطرافش در حال تحول است.
ایجاد ناآرامی درونی: علیرغم ظاهر خودباورانه، غرور غالباً با اضطراب، ترس از قضاوت و ناکامی همراه است. فرد متکبر، همیشه نگران است که برتری او زیر سوال رود، که این اضطراب، آرامش درونی او را سلب میکند.
احساس تنهایی و انزوا: خودمحوری و ناتوانی در برقراری روابط صمیمی، فرد متکبر را به تدریج از دیگران دور میسازد. او دوستان واقعی و حامیان وفادار خود را از دست میدهد و در نهایت، در حلقهی تنهایی خود گرفتار میشود.
افزایش خشم و پرخاشگری: زمانی که انتظارات فرد متکبر مبنی بر تحسین و برتری برآورده نشود، یا با انتقادی مواجه شود، خشم فروخوردهاش فوران میکند. این خشم میتواند به شکل کلامی یا حتی رفتارهای پرخاشگرانه بروز کند.
آسیب به روابط کاری و اجتماعی: در محیطهای کاری، تکبر منجر به کاهش همکاری، ایجاد تضاد و ناکارآمدی تیمی میشود. همکاران از کار کردن با فردی که خود را برتر از آنها میبیند و صدایشان را نمیشنود، اکراه دارند. در روابط دوستانه و خانوادگی نیز، همین مشکلات خود را نشان میدهد و منجر به دلخوری و فاصله گرفتن افراد میشود.
از دست دادن فرصتهای همکاری: افراد متکبر، اغلب فرصتهای ارزشمندی برای یادگیری، همکاری و پیشرفت را به دلیل ناتوانی در پذیرش دیگران و انعطافپذیری از دست میدهند.
به طور خلاصه، غرور، فرد را از تجربهی غنای روابط انسانی، لذت یادگیری و آرامش درونی محروم میسازد و او را در چرخه معیوب خودپسندی و انزوا گرفتار میکند.
۷. راهکارهای درمان و تمرینهای عملی:
غلبه بر غرور و تکبر، مسیری تدریجی و نیازمند تلاش آگاهانه است. این راهکارها در دو حوزه علمی-روانشناختی و معنوی-انسانمحور قابل بررسی هستند.
الف. راهکارهای علمی و روانشناختی:
خودآگاهی (Self-Awareness):
ثبت روزانه افکار و احساسات: هر شب، دقایقی را به یادداشتبرداری از افکار و احساسات خود در طول روز، به ویژه در مواجهه با موقعیتهایی که با نقد، موفقیت یا مقایسه با دیگران روبرو بودهاید، اختصاص دهید. این کار به شناسایی الگوهای فکری غرورآمیز کمک میکند.
مراقبه (Mindfulness): تمرین حضور در لحظه و مشاهدهی بدون قضاوت افکار و احساسات، به درک بهتر خود و کاهش واکنشهای هیجانی ناشی از غرور کمک میکند.
گرفتن بازخورد (Seeking Feedback):
پرسش از افراد مورد اعتماد: از یک دوست نزدیک، همکار مورد اعتماد یا اعضای خانواده که به صداقت آنها اطمینان دارید، بخواهید تا به طور صادقانه در مورد رفتارهایی که ممکن است نشانه غرور یا تکبر باشند، به شما بازخورد دهند. پذیرش این بازخوردها، حتی اگر تلخ باشند، گام مهمی است.
تمرین تواضع (Practicing Humility):
تقسیم موفقیتها: موفقیتهای خود را نه تنها به تنهایی، بلکه با قدردانی از نقش دیگران (همکاران، دوستان، خانواده) جشن بگیرید. اذعان به نقش دیگران در موفقیتها، غرور را کمرنگ میسازد.
قدردانی: به طور منظم برای دستاوردها، کمکها و حضور افراد در زندگیتان، قدردانی کنید. بیان "متشکرم" و نشان دادن قدردانی، تمرین تواضع است.
تمرین گوش دادن فعال (Active Listening):
تمرکز بر شنیدن: در گفتگوها، به جای آماده کردن پاسخ یا دفاع از خود، تمام تمرکزتان را بر شنیدن دقیق حرفهای طرف مقابل بگذارید. از پرسیدن سؤالات شفافکننده استفاده کنید تا نشان دهید که به صحبتهای او علاقهمند هستید.
عدم قطع حرف دیگران: از اینکه حرف کسی را قطع کنید، خودداری کنید. این نشانهی احترام به طرف مقابل و فروتنی است.
تکنیک جایگزینی فکر (Thought Replacement):
مواجهه با افکار غرورآمیز: هنگامی که متوجه شدید فکری مبنی بر برتری یا تحقیر دیگران در ذهن شما شکل گرفته، آگاهانه آن فکر را متوقف کرده و با افکاری واقعبینانهتر جایگزین کنید.
شواهد عینی: به دنبال شواهد عینی از موفقیتها، مهارتها و ارزشهای دیگران باشید. این کار به متعادل کردن تصور شما از خود و دیگران کمک میکند.
ارزیابی واقعبینانه خود: نقاط قوت و ضعف خود را به طور واقعبینانه ارزیابی کنید. به یاد داشته باشید که هیچ کس کامل نیست و همه در معرض اشتباه و یادگیری هستند.
ب. راهکارهای معنوی :
مطالعه آثار حکمت و عرفان ایرانی:
آثار مولانا، حافظ، عطار، سعدی: مطالعه اشعار و نوشتههای این بزرگان که سرشار از مفاهیم فروتنی، تسلیم، و ترک خودخواهی هستند، میتواند ذهن و روح را پالایش دهد. تمرکز بر مفاهیم "عشق"، "یگانگی" و "فنای خود" در این آثار، درک عمیقتری از زیانهای غرور ارائه میدهد.
نوشتن روزانه احساسات و وقایع با تمرکز بر تواضع:
ثبت تجربههای فروتنی: در دفتر روزانه خود، به دنبال لحظاتی باشید که توانستهاید فروتنی را تجربه کنید، حتی اگر کوچک باشد. این لحظات را ثبت کنید و سعی کنید دلیل اینکه چرا این تجربه برای شما خوب بوده را بیابید. این کار، ارزش تواضع را در ذهن شما تقویت میکند.
حضور در طبیعت و تعمق:
مشاهدهی نظم و یگانگی در طبیعت: در طبیعت، احساس تواضع و یگانگی با هستی را میتوان به خوبی تجربه کرد. کوهها، دریاها، درختان، و آسمان، همه شاهدی بر عظمت و نظم فراگیر هستی هستند که در برابر آنها، خودبینی و غرور رنگ میبازد. تأمل در این عظمت، به انسان کمک میکند تا جایگاه واقعی خود را در مقیاس بزرگتر هستی دریابد.
مشاهدهی آثار هنری یا خواندن ادبیات فاخر:
ادبیات و هنر مرتبط با ناپایداری مقام: داستانها، فیلمها یا اشعاری که به ناپایداری مقام، ارزشهای گذرا و اهمیت فروتنی میپردازند، میتوانند تلنگری برای فرد متکبر باشند. هنری که بر رنجها، عشقهای واقعی و همبستگی انسانی تمرکز دارد، میتواند همدلی را در فرد بیدار سازد.
این راهکارها، هرچند ظاهراً ساده، اما در صورت مداومت و صداقت در اجرا، میتوانند به تدریج ریشههای غرور را سست کرده و فرد را به سوی تواضع، خودآگاهی و زندگی متعالیتر هدایت کنند.
۸. گزیدههای مرتبط (سخنان و اشعار فاخر):
"ز خویش اگر بگذری، خدای شوی
گرندهی از غرور، رهای شوی…" – عطار نیشابوری
این بیت از عطار نیشابوری، یکی از بزرگترین عرفای ایرانی، پاسخی کوبنده به ماهیت خودی و رهاییبخش ترک غرور است. "ز خویش اگر بگذری" اشاره به تسلیم ارادهی شخصی در برابر ارادهی بزرگتر هستی، و رهایی از خودخواهی و خودبزرگبینی دارد. این "خویش" نه به معنای وجود اصیل، بلکه به معنای خودِ کاذب، خودِ ساخته شده از غرور، ترس و خودخواهی است. هنگامی که فرد بتواند از این لایههای خودساخته و پوشالی عبور کند، در واقع خود را به حقیقت هستی نزدیکتر ساخته است. "خدای شوی" در اینجا به معنای فانی شدن در ذات مطلق و کسب صفات الهی مانند عشق، علم و قدرت مطلق نیست، بلکه به معنای رسیدن به اوج کمال انسانی، ادراک حقیقت مطلق و یگانگی با هستی است. این اوج، تنها زمانی حاصل میشود که انسان از زندان نفسانیات و غرور رهایی یابد. "گر نهی از غرور، رهای شوی" تأکید بر این واقعیت دارد که غرور، خود بزرگترین زنجیری است که انسان را به اسارت میکشد. رهایی واقعی، تنها با درهم شکستن این زنجیر امکانپذیر است. این رهایی، نه تنها به معنای آزادی از بندهای بیرونی، بلکه آزادی از بندهای درونی و نفسانی است که خود بزرگترین مانع بر سر راه سعادت و کمال انسانی است.
"If you wish to be wise, humble yourself first, for the path to wisdom begins where pride ends."
— Lao Tzu
این سخن حکیمانهی لائوتسه، بنیانگذار تائوئیسم، نیز بر اهمیت فروتنی در مسیر کسب خرد تأکید دارد. خرد، صرفاً جمعآوری اطلاعات نیست، بلکه درک عمیق، بصیرت و توانایی دیدن حقایق پنهان است. لائوتسه به درستی اشاره میکند که "مسیر خرد، جایی آغاز میشود که غرور پایان مییابد." غرور، با ایجاد باور به دانایی کامل، جلوی ورود هرگونه دانش جدید را میگیرد. فرد متکبر، دریچههای ذهن خود را به روی حقایق تازه بسته است. او توانایی نقدپذیری، پذیرش اشتباه و یادگیری از دیگران را ندارد، که همگی از ارکان اصلی کسب خرد محسوب میشوند. بنابراین، اولین گام برای ورود به قلمرو خرد، فروتنی است؛ فروتنی به معنای پذیرش محدودیتهای دانش خود، گشودگی به تجربههای جدید، و احترام به دانایی دیگران. این فروتنی، زمینه را برای رشد واقعی و درک عمیقتر حقایق فراهم میکند، و تنها در این حالت است که "خرد" میتواند در وجود انسان شکوفا شود.
۹. منابع علمی و پژوهشی:
American Psychological Association. (2021). Pride and narcissism. APA Topics. این منبع، دیدگاه روانشناسی معاصر را در مورد رابطه میان غرور و اختلالات شخصیتی مرتبط با خودشیفتگی، از جمله narcissism (خودشیفتگی)، ارائه میدهد. تمرکز این نوع مقالات معمولاً بر علل روانشناختی، مکانیسمهای دفاعی و پیامدهای رفتاری این صفات است.
Neff, K. D. (2011). Self-Compassion: The Proven Power of Being Kind to Yourself. NY: HarperCollins. کتاب "خودشفقتورزی" نوشته کریستین نف، یکی از منابع اصلی در زمینه خودشفقتورزی است. این مفهوم، به طور مستقیم با غلبه بر غرور در ارتباط است؛ چرا که خودشفقتورزی، به معنای پذیرش بدون قید و شرط خود، همراه با مهربانی و درک، در تقابل با خودبزرگبینی و قضاوت سختگیرانه است.
Exline, J. J., & Geyer, A. L. (2004). Perceptions of humility: A preliminary study. Self and Identity, 3(2), 95–114. این مقاله پژوهشی، به بررسی درک افراد از مفهوم فروتنی میپردازد. مطالعهی چگونگی درک فروتنی توسط دیگران، میتواند به روشن شدن جنبههای عملی این صفت و همچنین درک بهتر فاصلهی میان غرور و فروتنی کمک کند.
Cameron, C. D., & Payne, B. K. (2011). Escaping affect: How motivated emotion regulation creates insensitivity to mass suffering. Journal of Personality and Social Psychology, 100(1), 1–15. این مقاله، اگرچه مستقیماً به غرور نمیپردازد، اما به موضوع "تنظیم هیجانی انگیزهدار" و چگونگی ایجاد بیتفاوتی نسبت به رنج دیگران میپردازد. این بیتفاوتی، اغلب یکی از پیامدهای غرور و خودمحوری است، زیرا فرد متکبر، توانایی همدلی و درک رنج دیگران را از دست میدهد.