راههای درمان احتمالی هر یک از شخصیتهای اصلی سریال “9 غریبه کامل” بر اساس سه رویکرد روانکاوی، تئوری انتخاب و دیدگاههای یونگ بپردازیم. البته باید در نظر داشت که اینها صرفاً تحلیلهایی بر اساس شخصیتپردازی سریال هستند و در دنیای واقعی، درمان بسیار پیچیدهتر و شخصیتر است.
1. درمان بر اساس تئوری انتخاب (ویلیام گلسر)
در تئوری انتخاب، تمرکز بر این است که چگونه افراد میتوانند نیازهای بنیادین خود را به شیوهای سالمتر برآورده کنند و مسئولیت انتخابهای خود را بپذیرند.
ماشا (Masha Dmitrichenko):
نیازهای برآورده نشده: ماشا خود نیز با فقدان و تروما دست و پنجه نرم میکند (مرگ همسر و فرزند). او برای برآورده کردن نیاز خود به قدرت (کنترل بر سرنوشت خود و دیگران) و شاید بقا (یافتن معنای زندگی پس از فقدان)، این مرکز را تأسیس کرده است.
راه درمان: ماشا باید یاد بگیرد که نیازهایش را به شیوههای سازندهتری برآورده کند. به جای کنترل شدید دیگران، میتواند با پذیرش مسئولیت و یافتن معنا در کمک به دیگران از طریق روشهای کمتر افراطی، احساس قدرت کند. پذیرش فقدان و یافتن راهی برای یادبود همسرش بدون اینکه زندگیاش را وقف انتقام یا کنترل کند، میتواند به او کمک کند.
کارمل (Carmel Schneider):
نیازهای برآورده نشده: احساس تنهایی شدید، عدم تعلق، و خشم ناشی از طرد شدن (به خصوص از سوی نویسنده). نیاز به عشق و تعلق و قدرت (حس ارزشمندی).
راه درمان: کارمل نیاز دارد تا یاد بگیرد چگونه روابط سالم بسازد و احساسات منفی خود را مدیریت کند. او باید از پرخاشگری و رفتارهای مخرب دست بردارد و به جای تمرکز بر انتقام، روی ساختن روابط جدید و مثبت تمرکز کند. یادگیری مهارتهای ارتباطی و ابراز وجود به شیوهای مؤثر، کلیدی است. او همچنین باید بپذیرد که نمیتواند همه را راضی نگه دارد و ارزشمندی او نباید وابسته به تأیید دیگران باشد.
آنا (Annas) و بن (Ben Lardner):
نیازهای برآورده نشده: آنها در زندگی خود احساس پوچی و جدایی از یکدیگر دارند. نیاز به عشق و تعلق در رابطهشان، و نیاز به قدرت (احساس موفقیت و رضایت در زندگی مشترک) کمرنگ شده است.
راه درمان: این زوج باید ارتباط مؤثر را دوباره بیاموزند. تمرکز بر گفتگوی باز، ابراز احساسات، و درک نیازهای یکدیگر میتواند به بازسازی رابطهشان کمک کند. یادگیری نحوهی گذراندن وقت با کیفیت با هم و حمایت از اهداف فردی یکدیگر، برای ارضای نیازهایشان ضروری است.
جسیکا (Jessica Chandler) و بن (Ben Chandler):
نیازهای برآورده نشده: ظاهراً موفق، اما در درون احساس تهی بودن و بیارتباطی دارند. نیاز به قدرت (احساس موفقیت واقعی نه ظاهری) و عشق و تعلق (ارتباط عمیقتر با همسر).
راه درمان: آنها باید ارزشهای واقعی خود را بازشناسند و از فشار جامعه برای حفظ ظواهر دست بردارند. تمرکز بر فعالیتهایی که واقعاً به آنها احساس رضایت میدهد و تقویت ارتباط عاطفی با یکدیگر، میتواند به آنها کمک کند تا نیازهایشان را به شیوهای سالمتر برآورده سازند.
لارس (Lars Lee):
نیازهای برآورده نشده: به دنبال جلب توجه و احساس خاص بودن است. نیاز به قدرت (توجه و تأثیرگذاری) و شاید تفریح (لذت از ایجاد شوک و واکنش).
راه درمان: لارس باید بیاموزد که چگونه توجه مثبت و احترام را به دست آورد، نه با رفتارهای تحریکآمیز و سطحی، بلکه از طریق ابراز واقعی خود و ایجاد ارتباط معنادار با دیگران. او نیاز دارد تا احساس ارزشمندی درونی خود را تقویت کند تا به تأیید بیرونی وابسته نباشد.
ایلایزا (Eliza Curtis):
نیازهای برآورده نشده: شوک ناشی از خیانت و طلاق. احساس بیارزشی و از دست دادن کنترل بر زندگی. نیاز به عشق و تعلق و آزادی (بازپسگیری کنترل).
راه درمان: ایلایزا باید با احساسات ناشی از خیانت کنار بیاید و اعتماد به نفس خود را بازسازی کند. یادگیری بخشش (نه برای طرف مقابل، بلکه برای رهایی خود)، تعیین مرزهای سالم در روابط آینده، و تمرکز بر علایق و اهداف شخصی، به او کمک میکند تا احساس آزادی و کنترل را دوباره به دست آورد.
2. درمان بر اساس روانکاوی (فروید)
در روانکاوی، هدف اصلی، آگاهسازی فرد از تعارضات ناخودآگاه، ریشهیابی آنها در تجربیات گذشته و حل آنها از طریق تحلیل است.
ماشا:
راه درمان: ماشا نیاز به تحلیل عمیق تجربیات ترواماتیک خود (مرگ همسر و فرزند) دارد. او باید با احساس گناه، خشم و اندوه سرکوبشدهی خود روبرو شود. این امر میتواند از طریق گفتگوی درمانی با یک تحلیلگر بیرونی، مواجهه با خاطرات، و درک این که نمیتواند گذشته را تغییر دهد اما میتواند با آن کنار بیاید، صورت گیرد. او باید بیاموزد که انتقام جویی از طریق کنترل دیگران، التیام واقعی به بار نمیآورد.
کارمل:
راه درمان: کارمل باید ریشههای خشم و احساس طرد شدگی خود را در روابط کودکیاش با والدین یا افراد مهم زندگیاش بیابد. روانکاوی به او کمک میکند تا بفهمد چرا به طور ناخودآگاه دیگران را پس میزند یا به آنها حمله میکند (شاید تکرار الگوهای گذشته). او نیاز دارد تا با “منتقد درونی” خود روبرو شود و یاد بگیرد که خود را بپذیرد. درمان میتواند شامل تحلیل رویاها و تداعی آزاد برای کشف تعارضات ناخودآگاه باشد.
آنا و بن:
راه درمان: این زوج باید به گذشتهی فردی خود و تأثیر آن بر رابطهشان بپردازند. شاید یکی از آنها تجربهی دوران کودکی سختی داشته که باعث شده در ابراز صمیمیت مشکل داشته باشد یا از تعارض اجتناب کند. تحلیل این تجربیات و درک چگونگی تأثیر آنها بر الگوهای رفتاری کنونیشان، میتواند به آنها در برقراری ارتباطی عمیقتر و سالمتر کمک کند.
جسیکا و بن:
راه درمان: آنها نیاز دارند تا بفهمند چرا ظاهری موفق را بر واقعیتی عمیقتر ترجیح میدهند. شاید این رفتار، مکانیسم دفاعی در برابر احساس بیارزشی درونی یا ترس از شکست باشد. روانکاوی میتواند به آنها کمک کند تا با این ترسها و احساسات ناخوشایند کنار بیایند و نیاز به تأیید بیرونی را کاهش دهند.
لارس:
راه درمان: لارس باید منشأ نیاز بیمارگونهاش به جلب توجه را کشف کند. آیا این ناشی از کمبود توجه در دوران کودکی بوده است؟ آیا او احساس میکند بدون رفتارهای افراطی دیده نمیشود؟ تحلیل این الگوها و یافتن راههای سالمتر برای ابراز وجود و جلب احترام میتواند به او کمک کند.
ایلایزا:
راه درمان: ایلایزا باید با درد و ضربهی روحی ناشی از خیانت همسرش کنار بیاید. روانکاوی به او کمک میکند تا احساسات خشم، غم و سرخوردگی خود را بیان کند و با آنها کنار بیاید. او باید بفهمد که این اتفاق، نشاندهندهی بیارزشی او نیست، بلکه بازتابی از مشکلات و انتخابهای همسرش بوده است. پردازش این تروما، گامی حیاتی برای التیام اوست.
3. درمان بر اساس روانشناسی تحلیلی (کارل یونگ)
یونگ بر فرآیند تفرد، ادغام بخشهای مختلف شخصیت (از جمله سایه) و رسیدن به تمامیت تأکید دارد.
ماشا:
راه درمان (تفرد): ماشا نیاز دارد تا با "سایه"ی خود، یعنی احساس گناه و خشم ناشی از فقدان، روبرو شود و آن را ادغام کند. او باید بیاموزد که قربانیانش را به ابزاری برای التیام خود تبدیل نکند، بلکه راهی برای پذیرش فقدان و یافتن معنا در زندگی پیدا کند که هم برای خودش و هم برای دیگران سالم باشد. او باید نقش “مرشد” خود را با مسئولیتپذیری بیشتری ایفا کند.
کارمل:
راه درمان (تفرد): کارمل باید "سایه"ی خود (خشم، پرخاشگری، احساس طرد شدگی) را بپذیرد و آن را به شیوهای سازنده هدایت کند. او باید از کهنالگوی “قربانی” خارج شود و به سمت “قهرمان” یا “عاشق” حرکت کند. این به معنای پذیرش مسئولیت احساساتش، ابراز آنها به شیوهای سالم، و تلاش برای برقراری ارتباط عمیق و معنادار با دیگران است.
آنا و بن:
راه درمان (تفرد): این زوج باید "پرسونا"ی ظاهری خود را کنار بگذارند و به بخشهای ناپذیرفتهی درون خود (شاید ترس از صمیمیت یا عدم اعتماد به نفس) بپردازند. ادغام این بخشها و یافتن “خود” واقعیشان در رابطهشان، به آنها کمک میکند تا به هماهنگی درونی و بیرونی برسند.
جسیکا و بن:
راه درمان (تفرد): آنها باید "پرسونا"ی موفقیت را کنار بگذارند و با ترسهای درونی و احساسات واقعی خود روبرو شوند. پذیرش آسیبپذیری و کاوش در معنای واقعی خوشبختی (فراتر از مادیات و موفقیت اجتماعی)، آنها را به سمت تفرد و یافتن "خود"شان هدایت میکند.
لارس:
راه درمان (تفرد): لارس باید با "سایه"ی خود که در قالب رفتارهای تحریکآمیز و سطحی ظاهر میشود، روبرو شود. او نیاز دارد تا جنبههای واقعیتر و عمیقتر وجودش را کشف و ابراز کند. این شامل یافتن راههایی برای ایجاد ارتباط معنادار و پذیرش خود به عنوان فردی با ارزش، بدون نیاز به جلب توجه بیرونی است.
ایلایزا:
راه درمان (تفرد): ایلایزا باید "سایه"ی خود (احساس خیانت، بیارزشی و خشم) را بپذیرد و آن را ادغام کند. او باید یاد بگیرد که از دیدگاه “قربانی” خارج شود و قدرت درونی خود را کشف کند. این شامل پذیرش آنچه اتفاق افتاده، رها کردن وابستگی عاطفی به همسر سابق، و بازسازی حس “خود” و اعتماد به نفس است. شاید او بتواند از این تجربه برای یافتن مسیر جدیدی در زندگیاش استفاده کند.
در نهایت، “ترکی هیل” فضایی است که به طور ناخواسته یا عمدی، افراد را در معرض فرآیندهای درمانی این سه رویکرد قرار میدهد. هرچند روشهای ماشا بسیار بحثبرانگیز و خطرناک است، اما در دل خود، تلاش برای مواجهه با ریشههای مشکلات روانی، پذیرش مسئولیت و یافتن راهی برای یکپارچگی و رشد فردی را دارد.