ساختار درختی رویکردها و نظریه‌های روانشناسی به همراه جزئیات علمی

 

 

 

مقدمه

روانشناسی به عنوان علمی پویا و چندوجهی، از طریق رویکردهای مختلف به مطالعه ذهن، رفتار، و فرآیندهای روانی انسان میپردازد. هر رویکرد، با تمرکز بر جنبهای خاص و استفاده از چارچوبهای نظری متفاوت، بینشهای منحصربهفردی را در مورد ماهیت انسان و تعاملات او با محیط ارائه میدهد. این سند، با هدف ارائه یک ساختار درختی جامع از رویکردهای اصلی روانشناسی و نظریههای شاخص ذیل هر یک، به همراه جزئیات علمی مربوطه، تدوین شده است. تلاش شده است تا با زبانی علمی اما روان و قابل فهم، پیچیدگیهای هر نظریه تبیین شده و برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان به روانشناسی، مرجعی کاربردی فراهم آید.

 

۱. رویکرد روانکاوی (Psychoanalytic Approach)

رویکرد روانکاوی، یکی از اولین و تأثیرگذارترین مکاتب فکری در روانشناسی است که بر نقش ناخودآگاه، تجربیات اولیه کودکی، و تعارضات درونی در شکلگیری شخصیت و رفتار تأکید دارد. این رویکرد، دریچهای نو به سوی درک لایههای پنهان ذهن گشود.

نظریه روان‌تحلیلی فروید (Freud's Psychoanalytic Theory)

  • تعریف مختصر: نظریهای جامع درباره سازماندهی و پویاییهای شخصیت، با تمرکز بر نقش امیال، تعارضات ناخودآگاه و تجربیات اولیه کودکی در شکلدهی به رفتار و آسیبشناسی روانی.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: زیگموند فروید
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در وین، اتریش؛ در فضای فکری که توجه به هیستری و اختلالات روانتنی رو به افزایش بود و مدلهای پزشکی رایج، پاسخگوی همه مشکلات نبودند.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • ناخودآگاه: بزرگترین بخش ذهن که شامل افکار، امیال، خاطرات و هیجانات سرکوب شده است و بر رفتار تأثیر بسزایی دارد.
  • ساختار شخصیت:
  • نهاد (Id): بخش اولیه و غریزی شخصیت، که بر اساس "اصل لذت" عمل میکند و به دنبال ارضای فوری نیازهاست.
  • خود (Ego): بخش واقعگرای شخصیت که بر اساس "اصل واقعیت" عمل میکند و بین خواستههای نهاد و محدودیتهای دنیای بیرونی و فراخود تعادل برقرار میکند.
  • فراخود (Superego): بخش اخلاقی شخصیت که شامل ارزشها، هنجارها و ایدهآلهای درونی شده از والدین و جامعه است.
  • مراحل رشد روانی-جنسی: (دهانی، مقعدی، آلتی، نهفتگی، تناسلی) که نحوه تثبیت انرژی لیبیدو در نواحی مختلف بدن و تأثیر آن بر شخصیت بزرگسالی را توضیح میدهد.
  • مکانیسمهای دفاعی: راهکارهای ناخودآگاهی که "خود" برای کاهش اضطراب ناشی از تعارضات بین نهاد، فراخود و واقعیت به کار میبرد (مانند سرکوبی، فرافکنی، انکار، دلیلتراشی).
  • اضطراب: سیگنالی از خطر درونی که "خود" را برای مقابله با تعارضات آماده میکند.
  • عقده ادیپ/الکترا: تمایلات ناخودآگاه کودک به والد جنس مخالف و رقابت با والد همجنس.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: کشف ناخودآگاه و تعارضات پنهان، درک ریشههای مشکلات روانی، و کمک به بیماران برای حل تعارضات و دستیابی به بینش.
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • تداعی آزاد (Free Association): گفتن هر آنچه به ذهن میرسد بدون سانسور.
  • تحلیل رؤیا (Dream Analysis): تفسیر محتوای آشکار و پنهان رؤیاها برای کشف نمادهای ناخودآگاه.
  • تحلیل مقاومت (Analysis of Resistance): بررسی مقاومتهای بیمار در برابر فرایند درمان.
  • تحلیل انتقال (Analysis of Transference): بررسی احساسات و نگرشهای بیمار نسبت به درمانگر که بازتابی از روابط گذشته اوست.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل: بنیانگذار رواندرمانی پویشی، تأثیر گسترده بر ادبیات، هنر و فلسفه، و درک عمیقتر از انگیزشهای انسانی.
  • مثال یا مطالعه شاخص: "داستان آنا اُ." (گرچه توسط برویر درمان شد، اما مبنایی برای توسعه مفاهیم فروید شد)، مطالعه "هانس کوچولو" (مورد فوبیای اسب).
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • عدم قابلیت ابطال و تأیید تجربی بسیاری از مفاهیم.
  • تأکید بیش از حد بر غرایز جنسی و پرخاشگرانه.
  • تعصبات جنسیتی (مفاهیمی مانند حسادت آلت مردی).
  • طولانی بودن و هزینه بالای درمان.
  • محدودیت نمونه آماری (تمرکز بر زنان طبقه متوسط و بالای جامعه وین).
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • روانشناسی تحلیلی یونگ: تأکید بر ناخودآگاه جمعی و کهنالگوها.
  • روانشناسی فردی آدلر: تأکید بر احساس حقارت و جبران آن، و اهمیت اهداف اجتماعی.
  • نظریه روابط شیء (Object Relations Theory): تمرکز بر تأثیر روابط اولیه با مراقبان بر شکلگیری شخصیت.
  • روانشناسی خود (Self Psychology): تأکید بر نیازهای مرتبط با خود (مثل نیاز به آینه شدن، ایدهآلسازی).
  • نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون: گسترش مراحل رشد فروید به کل طول عمر و تأکید بر جنبههای اجتماعی.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • فروید، زیگموند. (۱۳۸۴). مقدمهای بر روانکاوی. ترجمه محمد حجازی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
  • فروید، زیگموند. (۱۹۲۷). The Ego and the Id.
  • Cory, G. A. (2012). Theory and Practice of Counseling and Psychotherapy. Cengage Learning.
  • Mitchell, S. A., & Black, M. J. (1995). Freud and Beyond: A History of Modern Psychoanalytic Thought. Basic Books.

 

۲. رویکرد رفتاری (Behavioral Approach)

رویکرد رفتاری، بر این باور است که رفتار انسان عمدتاً از طریق یادگیری و تعامل با محیط شکل میگیرد. این رویکرد، بر مشاهدهپذیری و قابل اندازهگیری بودن رفتار تأکید دارد و مفاهیم ذهنی را نادیده میگیرد یا حداقل کمتر مهم میشمارد.

نظریه رفتارگرایی واتسون (Watson's Behaviorism)

  • تعریف مختصر: رویکردی که روانشناسی را به عنوان علم مطالعه رفتار قابل مشاهده تعریف میکند و بر این باور است که تمام رفتارها، چه عادی و چه نابهنجار، از طریق فرآیندهای یادگیری شرطیسازی کلاسیک و عامل شکل میگیرند.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: جان بی. واتسون، ایوان پاولف (پیشساز)، بی.اف. اسکینر (ادامهدهنده اصلی).
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اوایل قرن بیستم در ایالات متحده؛ در واکنش به محدودیتهای دروننگری و روانکاوی فرویدی، و با تأکید بر اعتبار علمی روانشناسی از طریق روشهای عینی و تجربی.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • شرطیسازی کلاسیک (Classical Conditioning): فرآیندی که در آن یک محرک خنثی (مانند صدای زنگ) با یک محرک طبیعی (مانند غذا) جفت میشود و به تدریج توانایی ایجاد پاسخ مشابه (مانند ترشح بزاق) را پیدا میکند. (پاولف)
  • محرک طبیعی (UCS) -> پاسخ طبیعی (UCR)
  • محرک خنثی (NS) + محرک طبیعی (UCS) -> پاسخ طبیعی (UCR)
  • محرک شرطی (CS) -> پاسخ شرطی (CR)
  • شرطیسازی عامل (Operant Conditioning): فرآیندی که در آن رفتار از طریق پیامدهای آن (تقویتکنندهها و تنبیهها) شکل میگیرد. (اسکینر)
  • تقویت (Reinforcement): افزایش احتمال وقوع رفتار (مثبت: افزودن محرک مطلوب؛ منفی: حذف محرک نامطلوب).
  • تنبیه (Punishment): کاهش احتمال وقوع رفتار (مثبت: افزودن محرک نامطلوب؛ منفی: حذف محرک مطلوب).
  • محیطگرایی افراطی: تأکید بر اینکه محیط تنها عامل تعیینکننده رفتار است و نقش ژنتیک و عوامل درونی نادیده گرفته میشود.
  • نفی مطالعه ذهن: واتسون معتقد بود که روانشناسی باید فقط به آنچه قابل مشاهده و اندازهگیری است (رفتار) بپردازد و مطالعه فرایندهای ذهنی غیرعلمی است.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: پیشبینی و کنترل رفتار، تبدیل روانشناسی به یک علم تجربی و عینی، و کاربرد اصول یادگیری برای تغییر رفتار.
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • آزمایشهای کنترلشده در آزمایشگاه: با استفاده از حیوانات و انسانها.
  • مشاهده مستقیم رفتار: بدون ارجاع به حالات ذهنی.
  • اندازهگیری عینی رفتارها: فرکانس، شدت، مدت زمان.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل:
  • رفتاردرمانی (Behavior Therapy): تکنیکهایی مانند حساسیتزدایی منظم، غرقه سازی، اقتصاد پاداش، خاموشسازی.
  • مدیریت رفتار در کلاس درس، سازمانها و خانهها.
  • درمان فوبیاها و اضطرابها.
  • تحلیل رفتار کاربردی (Applied Behavior Analysis - ABA): بهویژه در درمان اختلالات طیف اوتیسم.
  • مثال یا مطالعه شاخص:
  • آزمایش سگ پاولف: شرطیسازی ترشح بزاق در سگها.
  • آزمایش "آلبرت کوچولو" واتسون: شرطیسازی ترس از موش سفید در یک کودک.
  • اتاقک اسکینر (Skinner Box): برای مطالعه شرطیسازی عامل در حیوانات.
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • نادیده گرفتن عوامل شناختی، هیجانی، و درونی.
  • تقلیلگرایی بیش از حد انسان به یک ماشین پاسخدهنده به محرکها.
  • مشکل در تبیین رفتارهای پیچیده انسانی مانند خلاقیت و زبان.
  • مسائل اخلاقی در استفاده از تنبیه.
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • شناختگرایی اجتماعی بندورا (Social Cognitive Theory): تأکید بر یادگیری مشاهدهای (الگوبرداری) و نقش عوامل شناختی (انتظارات، خودکارآمدی).
  • رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) و درمان پذیرش و تعهد (ACT): تلفیق مفاهیم رفتاری با رویکردهای موج سوم.
  • رفتاردرمانی (Behavior Therapy): توسعه یافته توسط بسیاری از محققان و بالینگران.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • واتسون، جان بی. (۱۹۱۳). Psychology as the Behaviorist Views It. Psychological Review, 20(2), 158-177.
  • اسکینر، بی.اف. (۱۹۵۳). Science and Human Behavior. Macmillan.
  • پاولف، ایوان. (۱۹۲۷). Conditioned Reflexes. Oxford University Press.
  • Martin, G., & Pear, J. (2015). Behavior Modification: What It Is and How to Do It. Pearson.

 

۳. رویکرد شناختی (Cognitive Approach)

رویکرد شناختی بر فرآیندهای ذهنی مانند ادراک، حافظه، حل مسئله، زبان و تفکر تمرکز دارد. این رویکرد، انسان را به عنوان یک پردازشگر اطلاعات فعال میبیند.

نظریه رشد شناختی پیاژه (Piaget's Theory of Cognitive Development)

  • تعریف مختصر: نظریهای جامع درباره چگونگی ساخت دانش و درک جهان توسط کودکان، با تأکید بر تعامل فعال کودک با محیط و عبور از مراحل کیفی متفاوت رشد شناختی.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: ژان پیاژه
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اواسط قرن بیستم در سوئیس؛ در دوران پس از جنگ جهانی دوم که نیاز به درک فرآیندهای یادگیری کودکان برای نظام آموزشی احساس میشد و پیاژه با مشاهده دقیق کودکان خود و سایرین به این نظریه دست یافت.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • طرحواره (Schema): ساختارهای ذهنی که فرد برای سازماندهی و تفسیر اطلاعات از محیط به کار میبرد (بلوکهای سازنده دانش).
  • سازگاری (Adaptation): فرآیندی که در آن طرحوارهها با محیط سازگار میشوند و شامل دو زیرفرآیند است:
  • همگونسازی (Assimilation): جای دادن اطلاعات جدید در طرحوارههای موجود.
  • جذب/برونسازی (Accommodation): تغییر یا ایجاد طرحوارههای جدید برای تطبیق با اطلاعات تازه.
  • تعادلجویی (Equilibration): نیروی محرکهای که فرد را به سوی تعادل بین همگونسازی و جذب/برونسازی سوق میدهد.
  • مراحل رشد شناختی:
  • حسی-حرکتی (Sensorimotor) (تولد تا ۲ سالگی): یادگیری از طریق حواس و حرکات، کسب مفهوم پایداری شیء.
  • پیشعملیاتی (Preoperational) (۲ تا ۷ سالگی): ظهور زبان، تفکر نمادین، خودمحوری، فقدان مفهوم بقا.
  • عملیات عینی (Concrete Operational) (۷ تا ۱۱ سالگی): تفکر منطقی درباره اشیاء و رویدادهای عینی، کسب مفهوم بقا (Conservation)، طبقهبندی.
  • عملیات صوری (Formal Operational) (۱۱ سالگی به بالا): تفکر انتزاعی و فرضی، استدلال استنتاجی و استقرایی، حل مسائل پیچیده.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: درک چگونگی شکلگیری دانش در کودکان، شناسایی مراحل و مکانیزمهای رشد شناختی، و تأثیرگذاری بر روشهای آموزش و پرورش.
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • مشاهده طبیعی و بالینی: پیاژه به دقت کودکان را در محیطهای طبیعی و آزمایشگاهی مشاهده میکرد و از روش "مصاحبه بالینی" برای درک استدلال آنها استفاده میکرد.
  • تکالیف شناختی: مانند تکالیف بقا (حفظ حجم، وزن، عدد) یا تکالیف طبقهبندی.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل:
  • تأثیر گسترده بر آموزش و پرورش: تأکید بر یادگیری فعال، اکتشافی و مبتنی بر مراحل رشدی.
  • بنیانگذار روانشناسی رشد شناختی.
  • طراحی برنامههای درسی متناسب با سن کودک.
  • درک تفاوتهای فردی در یادگیری.
  • مثال یا مطالعه شاخص:
  • تکالیف بقا: مانند ریختن آب از لیوان کوتاه به لیوان بلندتر برای بررسی درک بقای حجم.
  • تکالیف پایداری شیء: پنهان کردن اسباببازی برای مشاهده اینکه آیا کودک میداند شیء هنوز وجود دارد.
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • دست کم گرفتن تواناییهای شناختی کودکان خردسال.
  • نادیده گرفتن تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بر رشد (انتقاد ویگوتسکی).
  • ماهیت خطی و جهانی مراحل (آیا همه از این مراحل عبور میکنند؟).
  • تأکید کمتر بر نقش زبان در تفکر.
  • نبود تمرکز بر هیجان و انگیزه.
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • نظریه جامعه-فرهنگی ویگوتسکی (Vygotsky's Sociocultural Theory): تأکید بر نقش تعاملات اجتماعی و فرهنگ در رشد شناختی.
  • نظریههای پردازش اطلاعات: مقایسه ذهن با کامپیوتر.
  • نئوپیاژه گرایان: اصلاح و بسط نظریه پیاژه با در نظر گرفتن عوامل دیگر.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • پیاژه، ژان. (۱۳۷۱). روانشناسی هوش. ترجمه حسن مرندی. تهران: نشر مرکز.
  • Piaget, J. (1954). The Construction of Reality in the Child. Basic Books.
  • Piaget, J. (1970). Psychology and Epistemology: Towards a Theory of Knowledge. Penguin.
  • Miller, P. H. (2016). Theories of Developmental Psychology. Worth Publishers.

 

۴. رویکرد انسان‌گرایانه (Humanistic Approach)

رویکرد انسانگرایانه بر توان بالقوه انسان برای رشد، خودشکوفایی، و معنایابی در زندگی تأکید دارد. این رویکرد، انسان را موجودی مختار، مسئول و هدفمند میداند.

نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو (Maslow's Hierarchy of Needs)

  • تعریف مختصر: نظریهای انگیزشی که نیازهای انسانی را در یک سلسله مراتب از ابتداییترین (فیزیولوژیکی) تا عالیترین (خودشکوفایی) مرتب میکند و بیان میدارد که برای دستیابی به نیازهای بالاتر، نیازهای پایینتر باید تا حدی ارضا شوند.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: آبراهام مازلو
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اواسط قرن بیستم در ایالات متحده؛ در واکنش به محدودیتهای روانکاوی (که بر آسیبشناسی تمرکز داشت) و رفتارگرایی (که انسان را ماشینی میدید)، و با هدف تمرکز بر سلامت روان و پتانسیلهای مثبت انسان.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • سلسله مراتب نیازها:
  1. نیازهای فیزیولوژیکی: آب، غذا، هوا، خواب، گرما، نیازهای جنسی. (پایینترین و اساسیترین)
  2. نیازهای ایمنی: امنیت شغلی، سلامت، مسکن، رهایی از ترس و اضطراب.
  3. نیازهای تعلق و عشق: روابط دوستانه، خانواده، عشق، پذیرش اجتماعی.
  4. نیازهای احترام: احترام به خود (عزت نفس، اعتماد به نفس) و احترام دیگران (شناخت، جایگاه، شهرت).
  5. نیاز به خودشکوفایی (Self-actualization): بالاترین نیاز، تحقق کامل پتانسیلهای فردی، رسیدن به حداکثر تواناییها، یافتن معنا و هدف در زندگی.
  • نیازهای کمبود (Deficiency Needs - D-Needs): نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی، تعلق و عشق، احترام. ارضای این نیازها از کمبود جلوگیری میکند.
  • نیازهای هستی/رشد (Being Needs - B-Needs): نیاز به خودشکوفایی. این نیازها از میل به رشد و بالندگی نشأت میگیرند.
  • افراد خودشکوفا: مازلو ویژگیهای افرادی را که به خودشکوفایی رسیدهاند (مانند پذیرش خود و دیگران، خلاقیت، خودانگیختگی، حس شوخطبعی، تمرکز بر مشکلات بیرونی، تجربه اوج) را مطالعه کرد.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: درک انگیزشهای انسانی، شناسایی مسیرهای رشد و بالندگی، و کمک به افراد برای رسیدن به بالاترین پتانسیل خود.
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • مطالعه کیفی موردی: مازلو افراد تاریخی و معاصر را که به نظر او خودشکوفا بودند (مانند آبراهام لینکلن، آلبرت اینشتین، النور روزولت) مطالعه کرد.
  • مشاهدات بالینی و شخصی.
  • روشهای غیرتجربی و پدیدارشناختی.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل:
  • مشاوره و رواندرمانی انسانگرایانه: (بهویژه با نظریه راجرز) تأکید بر همدلی، پذیرش بیقید و شرط، و اصالت.
  • مدیریت و سازمان: ایجاد محیط کاری که نیازهای کارکنان را برآورده سازد.
  • آموزش و پرورش: تمرکز بر رشد فردی و خلاقیت دانشآموزان.
  • توسعه فردی و کوچینگ.
  • روانشناسی مثبتگرا (Positive Psychology).
  • مثال یا مطالعه شاخص: تجزیه و تحلیل زندگی افراد برجسته برای یافتن ویژگیهای مشترک خودشکوفایی.
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • مشکل در تعریف و اندازهگیری خودشکوفایی (ذهنی و مبهم).
  • ترتیب سلسله مراتب همیشه ثابت نیست (مثلاً برخی افراد نیازهای بالاتر را قبل از پایینترها دنبال میکنند).
  • نمونه مطالعاتی کوچک و انتخابی (تعمیمپذیری محدود).
  • عدم تأکید بر جنبههای تاریکتر طبیعت انسان.
  • نادیده گرفتن نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در تعیین نیازها.
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • نظریه شخص-محور راجرز (Person-Centered Theory): تأکید بر مفهوم خود (Self)، تصویر واقعی و ایدهآل خود، و نیاز به توجه مثبت بیقید و شرط.
  • نظریه خود تعیینگری (Self-Determination Theory - Deci & Ryan): تأکید بر نیازهای ذاتی شایستگی، خودمختاری و ارتباط.
  • روانشناسی مثبتگرا (Positive Psychology): تمرکز بر فضائل، نقاط قوت و رفاه انسان.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • مازلو، آبراهام. (۱۳۷۱). انگیزش و شخصیت. ترجمه احمد رضوانی. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
  • Maslow, A. H. (1943). A Theory of Human Motivation. Psychological Review, 50(4), 370–396.
  • Maslow, A. H. (1962). Toward a Psychology of Being. Van Nostrand.
  • Rogers, C. R. (1951). Client-Centered Therapy: Its Current Practice, Implications, and Theory. Houghton Mifflin.

 

۵. رویکرد زیستی (Biological Approach)

رویکرد زیستی بر این باور است که رفتارها، افکار و احساسات ما ریشههای فیزیولوژیکی و ژنتیکی دارند. این رویکرد، مغز، سیستم عصبی، هورمونها و ژنتیک را کلید درک روان انسان میداند.

نوروساینس شناختی (Cognitive Neuroscience)

  • تعریف مختصر: یک حوزه میانرشتهای که به بررسی ارتباط بین فرآیندهای ذهنی (شناختی) و ساختارهای مغزی و فعالیتهای عصبی میپردازد. هدف آن درک چگونگی شکلگیری افکار، احساسات و رفتارها در سطح عصبی است.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: جورج میلر (مغز متفکر اصلی اولیه)، مایکل گازانیگا (اصطلاح "عصبشناس شناختی" را ابداع کرد)، اولریک نایسر، و بسیاری از محققان معاصر در حوزههای عصبشناسی، روانشناسی، و علم کامپیوتر.
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم؛ با پیشرفت چشمگیر در فناوریهای تصویربرداری مغز (fMRI, EEG, PET) و افزایش علاقه به درک مبانی زیستی ذهن، این حوزه به سرعت رشد کرد. تلفیقی از رویکردهای شناختی و زیستی بود.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • لوکالیزاسیون عملکرد (Localization of Function): این ایده که مناطق خاصی از مغز مسئول عملکردهای شناختی خاصی هستند.
  • شبکههای عصبی (Neural Networks): گروههایی از نورونها که با هم کار میکنند تا یک عملکرد خاص را انجام دهند.
  • پلاستیسیته مغز (Brain Plasticity): توانایی مغز برای تغییر و سازماندهی مجدد خود در پاسخ به تجربه.
  • نوروترانسمیترها (Neurotransmitters): مواد شیمیایی که پیامها را بین نورونها منتقل میکنند و بر خلق و خو، یادگیری، حافظه و سایر فرآیندها تأثیر میگذارند (مانند دوپامین، سروتونین، استیلکولین).
  • تصویربرداری مغزی: تکنیکهایی برای مشاهده و اندازهگیری فعالیت مغز (fMRI, EEG, MEG, PET).
  • ژنها و وراثت: نقش ژنتیک در استعداد ابتلا به اختلالات روانی و ویژگیهای شخصیتی.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: شناسایی زیربنای عصبی فرآیندهای شناختی، درک بیماریهای نورودژنراتیو و اختلالات روانی، توسعه درمانهای مبتنی بر نوروساینس، و کشف رمز و راز هوشیاری.
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI): اندازهگیری تغییرات جریان خون در مغز که نشاندهنده فعالیت عصبی است.
  • الکتروانسفالوگرافی (EEG): ثبت فعالیت الکتریکی مغز از طریق الکترودهای روی پوست سر.
  • تحریک مغناطیسی از راه جمجمه (TMS): تحریک یا مهار موقت مناطق خاصی از مغز.
  • مطالعه بیماران با آسیب مغزی: بررسی نقصهای شناختی ناشی از آسیبهای مغزی برای درک عملکرد مناطق مختلف مغز.
  • مطالعات ژنتیک رفتاری: بررسی نقش ژنها در رفتارها و اختلالات.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل:
  • درک و درمان اختلالات روانی: (افسردگی، اضطراب، اسکیزوفرنی، آلزایمر) با هدف قرار دادن مکانیسمهای عصبی زیربنایی.
  • بهبود یادگیری و حافظه: طراحی برنامههای آموزشی مبتنی بر نحوه عملکرد مغز.
  • توسعه رابطهای مغز و کامپیوتر (BCI).
  • فهم اساس بیولوژیکی هوشیاری و آگاهی.
  • دارودرمانی در روانپزشکی.
  • مثال یا مطالعه شاخص:
  • مطالعه فیگ (Phineas Gage): مورد کلاسیک آسیب به قشر پیشپیشانی و تغییرات شخصیتی.
  • مطالعات حافظه با fMRI: نشان دادن فعال شدن هیپوکامپ در فرآیندهای تشکیل حافظه جدید.
  • مطالعات PET بر روی بیماران اسکیزوفرنی: نشان دادن ناهنجاری در سیستم دوپامین.
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • کاهشگرایی (Reductionism): خطر تقلیل پیچیدگی ذهن به صرفاً فعالیتهای مغزی.
  • مشکل در تبیین پدیدههای ذهنی پیچیده مانند هوشیاری.
  • هزینههای بالای پژوهشهای مبتنی بر تصویربرداری.
  • انتقاد به "نورو-مانیا" یا "نورو-اسکیپتیک" بودن، یعنی استفاده بیش از حد از یافتههای نوروساینس بدون احتیاط کافی.
  • "Correlational Fallacy": اغلب مطالعات همبستگی هستند و علیت را نشان نمیدهند.
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • روانشناسی زیستی (Biological Psychology): مطالعه مبانی زیستی رفتار و فرآیندهای ذهنی در سطوح مختلف.
  • روانشناسی تکاملی (Evolutionary Psychology): بررسی چگونگی شکلگیری ذهن و رفتار از طریق انتخاب طبیعی.
  • عصبدرمانگری (Neurofeedback) و بیوفیدبک (Biofeedback).
  • سایکوفارماکولوژی (Psychopharmacology): مطالعه اثرات داروها بر ذهن و رفتار.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • Gazzaniga, M. S., Ivry, R. B., & Mangun, G. R. (2018). Cognitive Neuroscience: The Biology of the Mind. W. W. Norton & Company.
  • Kandel, E. R., Schwartz, J. H., Jessell, T. M., Siegelbaum, S. A., & Hudspeth, A. J. (2012). Principles of Neural Science. McGraw-Hill Education.
  • Purves, D., Augustine, G. J., Fitzpatrick, D., Hall, W. C., LaMantia, A. S., & White, L. E. (2018). Neuroscience. Oxford University Press.

 

۶. رویکرد جامعه‌نگر (Sociocultural Approach)

رویکرد جامعهنگر تأکید دارد که رفتار، افکار و احساسات فرد به شدت تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی محیط او قرار دارند. این رویکرد به بررسی نقش خانواده، گروه همسالان، جامعه، خردهفرهنگها و فرهنگ بزرگتر میپردازد.

نظریه جامعه-فرهنگی ویگوتسکی (Vygotsky's Sociocultural Theory)

  • تعریف مختصر: نظریهای که بر نقش حیاتی تعاملات اجتماعی و فرهنگ در رشد شناختی تأکید دارد. ویگوتسکی معتقد بود که دانش از طریق میانجیگری اجتماعی و استفاده از ابزارهای فرهنگی (بهویژه زبان) ساخته میشود.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: لف ویگوتسکی
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اوایل قرن بیستم در شوروی (روسیه)؛ در واکنش به نظریههای فردگرایانه رشد (مانند پیاژه) و تحت تأثیر ایدئولوژیهای سوسیالیستی که بر اهمیت اجتماع و کار جمعی تأکید داشتند. کار ویگوتسکی تا دههها پس از مرگش در غرب ناشناخته ماند.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • ابزارهای روانشناختی/فرهنگی (Psychological/Cultural Tools): ابزارهایی مانند زبان، سیستمهای شمارش، نقشه، هنر و نمادها که توسط فرهنگ ساخته میشوند و تفکر ما را میانجیگری میکنند. زبان مهمترین ابزار است.
  • منطقه تقریبی رشد (Zone of Proximal Development - ZPD): فاصله بین آنچه کودک میتواند به تنهایی انجام دهد و آنچه میتواند با کمک و راهنمایی یک فرد ماهرتر (معلم، والد، همسال) انجام دهد. یادگیری مؤثر در این منطقه اتفاق میافتد.
  • داربستبندی (Scaffolding): حمایتی که یک فرد ماهرتر به کودک ارائه میدهد تا او را قادر به انجام یک کار در ZPD کند. این حمایت به تدریج کاهش مییابد تا کودک مستقل شود.
  • گفتار خصوصی (Private Speech): کودکانی که با خودشان حرف میزنند. ویگوتسکی این را ابزاری برای خودتنظیمی و تفکر میدانست که در نهایت درونی شده و به تفکر درونی تبدیل میشود. (برخلاف پیاژه که آن را نشانه خودمحوری میدانست).
  • میانجیگری (Mediation): فرآیندی که در آن دانش و مهارتها از طریق ابزارهای فرهنگی و تعاملات اجتماعی به فرد منتقل میشوند.
  • درونیسازی (Internalization): فرآیند تبدیل فعالیتهای اجتماعی به فعالیتهای ذهنی درونی.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: درک نقش محیط اجتماعی و فرهنگی در شکلگیری تفکر و رشد شناختی، و تأثیرگذاری بر روشهای آموزش و پرورش (بهویژه یادگیری مشارکتی).
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • مشاهده تعاملات اجتماعی: بهویژه در محیطهای آموزشی.
  • تجزیه و تحلیل گفتار: گفتار خصوصی و تعاملات کلامی.
  • تکالیف مشترک: بررسی نحوه حل مسئله کودکان با کمک بزرگسالان یا همسالان.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل:
  • آموزش و پرورش: تأکید بر یادگیری مشارکتی، آموزش مبتنی بر حل مسئله، آموزش متقابل، و نقش معلم به عنوان یک تسهیلکننده (Scaffolder).
  • درک اهمیت فرهنگ در توسعه انسانی.
  • رویکردهای خانواده درمانی و گروه درمانی.
  • مدلهای روانشناختی برای آموزش زبان دوم.
  • مثال یا مطالعه شاخص: مطالعات ویگوتسکی بر روی نقش زبان در تفکر، مقایسه رشد کودکان در فرهنگهای مختلف.
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • تمرکز کمتر بر نقش فردی و ویژگیهای بیولوژیکی کودک.
  • ابهام در تعریف دقیق ZPD و دشواری اندازهگیری آن.
  • نظریه ناقص ماند و به دلیل مرگ زودرس ویگوتسکی به طور کامل توسعه نیافت.
  • دشواری در انجام تحقیقات تجربی دقیق برای تأیید برخی مفاهیم.
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • یادگیری اجتماعی-شناختی بندورا (Social Cognitive Theory): گرچه متفاوت است، اما بر اهمیت مشاهده و محیط اجتماعی تأکید دارد.
  • مدلهای یادگیری مشارکتی و مبتنی بر همکاری.
  • نظریههای توسعه فرهنگی-تاریخی.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • ویگوتسکی، لف. (۱۳۸۰). اندیشه و زبان. ترجمه حسینعلی رفیعی. تهران: انتشارات رشد.
  • Vygotsky, L. S. (1978). Mind in Society: The Development of Higher Psychological Processes. Harvard University Press.
  • Vygotsky, L. S. (1986). Thought and Language. MIT Press.
  • Wertsch, J. V. (1985). Vygotsky and the Social Formation of Mind. Harvard University Press.

 

۷. رویکرد فرگشتی (Evolutionary Approach)

رویکرد فرگشتی یا تکاملی، رفتارها و فرآیندهای ذهنی را از منظر انتخاب طبیعی و بقای گونه بررسی میکند. این رویکرد معتقد است بسیاری از ویژگیهای روانی ما، سازگاریهایی هستند که در طول تکامل برای حل مشکلات بقا و تولید مثل به وجود آمدهاند.

روانشناسی تکاملی (Evolutionary Psychology)

  • تعریف مختصر: شاخهای از روانشناسی که با استفاده از اصول تکامل بیولوژیکی (بهویژه انتخاب طبیعی) به بررسی و تبیین الگوهای جهانی رفتار و فرآیندهای ذهنی انسان میپردازد. این رویکرد فرض میکند که ذهن انسان مجموعهای از سازگاریهای روانشناختی است که در محیط اجدادی شکل گرفتهاند.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: دیوید باس، لدا کازمیدس، جان تووبی، استیون پینکر، رابرت تریورز. ریشههای این حوزه در کارهای چارلز داروین و همچنین زیستشناسی اجتماعی و روانشناسی شناختی است.
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اواخر قرن بیستم؛ با انتشار کتاب "The Adapted Mind" در سال ۱۹۹۲ توسط کازمیدس و تووبی، روانشناسی تکاملی به عنوان یک رشته منسجم رسمیت یافت. این حوزه، تلاشی برای تلفیق نظریه تکامل با روانشناسی شناختی بود.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • انتخاب طبیعی (Natural Selection): فرآیندی که در آن ویژگیهایی که به بقا و تولید مثل فرد در یک محیط کمک میکنند، بیشتر احتمال دارد به نسلهای بعدی منتقل شوند.
  • سازگاریهای روانشناختی (Psychological Adaptations): مکانیزمهای ذهنی که در طول تکامل برای حل مشکلات خاص و تکراری (مانند یافتن جفت، اجتناب از شکارچیان، همکاری اجتماعی) شکل گرفتهاند.
  • محیط اجدادی سازگارپذیری (Environment of Evolutionary Adaptedness - EEA): محیطی که انسانهای اولیه در آن زندگی میکردند و سازگاریهای روانشناختی کنونی ما در آن شکل گرفتهاند (معمولاً اشاره به دوران پلیستوسن).
  • مدولار بودن ذهن (Modularity of Mind): این ایده که ذهن از ماژولها یا "ابزارهای" متعددی تشکیل شده است که هر یک برای حل یک مشکل خاص سازگار شدهاند (مانند ماژول تشخیص چهره، ماژول زبان).
  • فیتنس فراگیر (Inclusive Fitness): نه تنها بقا و تولید مثل فردی، بلکه بقا و تولید مثل خویشاوندان نیز مهم است (مثلاً رفتار ایثارگرانه).
  • سوگیریهای شناختی و هیجانی: بسیاری از سوگیریها و واکنشهای ما (مانند ترس از مار، سوگیری تأیید) میتوانند به عنوان سازگاریهای گذشته در نظر گرفته شوند.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: شناسایی و تبیین ریشههای تکاملی رفتارها و فرآیندهای ذهنی انسان، درک چگونگی شکلگیری ذهن مدرن، و روشن ساختن نقش ژنتیک و محیط در تعامل با یکدیگر.
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • مطالعه جهانیهای انسانی: بررسی الگوهای رفتاری و شناختی که در تمام فرهنگها مشترک هستند (مثلاً حسادت، انتخاب جفت، پرخاشگری).
  • پژوهشهای مقایسهای: مقایسه رفتار انسان با سایر گونهها.
  • مدلسازی محاسباتی: شبیهسازی فرآیندهای تکاملی.
  • مطالعات بینفرهنگی: بررسی تفاوتها و شباهتهای رفتاری در فرهنگهای مختلف.
  • مطالعات بر روی کودکان: بررسی رفتارها و تواناییهایی که در سنین پایین ظاهر میشوند.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل:
  • درک رفتارهای اجتماعی: (پرخاشگری، نوعدوستی، انتخاب جفت، روابط خانوادگی).
  • توضیح اختلالات روانی: (برخی فوبیاها، افسردگی) به عنوان سازگاریهایی که در محیط مدرن نامناسب شدهاند یا خطاهای عملکردی.
  • روانشناسی رشد: درک ریشههای تکاملی مراحل رشد.
  • روانشناسی سلامت: تبیین انتخابهای غذایی و رفتارهای مرتبط با سلامتی.
  • اقتصاد رفتاری: درک سوگیریهای تصمیمگیری.
  • مثال یا مطالعه شاخص:
  • تحقیقات دیوید باس بر روی الگوهای جهانی انتخاب جفت: مردان بر جوانی و زیبایی، زنان بر منابع و موقعیت اجتماعی تأکید دارند.
  • تبیین ترس از مار و عنکبوت: به عنوان سازگاریهایی برای اجتناب از خطرات اجدادی.
  • فرضیه گرسنگی شیرین و شور: تمایل به غذاهای پرکالری در محیطی که غذا کمیاب بوده است.
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • توجیه پدیدهها به جای پیشبینی آنها: انتقاد "داستانپردازی" یا "چراغ خیابانی".
  • دشواری در آزمون فرضیهها: نمیتوان به EEA برگشت و آزمایش کرد.
  • جبرگرایی ژنتیکی: خطر نادیده گرفتن نقش محیط و یادگیری.
  • مشکلات اخلاقی: استفاده از این رویکرد برای توجیه نابرابریهای جنسیتی یا نژادی.
  • نادیده گرفتن تفاوتهای فردی و فرهنگی.
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • زیستشناسی اجتماعی (Sociobiology - E.O. Wilson): ریشههای اولیه این حوزه.
  • اکولوژی رفتاری (Behavioral Ecology): مطالعه رفتار حیوانات از منظر تکاملی.
  • روانشناسی تکاملی بالینی: کاربرد اصول تکاملی در درک و درمان اختلالات روانی.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • Buss, D. M. (2019). Evolutionary Psychology: The New Science of the Mind. Routledge.
  • Cosmides, L., & Tooby, J. (1992). The Adapted Mind: Evolutionary Psychology and the Generation of Culture. Oxford University Press.
  • Pinker, S. (2002). The Blank Slate: The Modern Denial of Human Nature. Penguin Books.
  • Trivers, R. L. (1972). Parental Investment and Sexual Selection. In B. Campbell (Ed.), Sexual Selection and the Descent of Man, 1871-1971 (pp. 136-179). Aldine-Atherton.

 

۸. رویکرد شناختی-رفتاری (Cognitive-Behavioral Approach)

رویکرد شناختی-رفتاری (CBT) تلفیقی از رویکردهای شناختی و رفتاری است. این رویکرد بر این باور است که افکار، احساسات و رفتارها به هم پیوسته هستند و مشکلات روانی اغلب ناشی از الگوهای تفکر ناسازگار و رفتارهای آموخته شده ناسالم هستند.

نظریه درمان شناختی-رفتاری (Cognitive-Behavioral Therapy - CBT)

  • تعریف مختصر: یک رویکرد رواندرمانی ساختاریافته، زمانمحدود و هدفگرا که بر تغییر الگوهای تفکر ناکارآمد (تحریفهای شناختی) و رفتارهای ناسازگارانه برای بهبود مشکلات هیجانی و رفتاری تمرکز دارد.
  • بنیانگذار/چهرههای برجسته: آرون تی. بک (درمان شناختی) و آلبرت الیس (درمان عقلانی-هیجانی-رفتاری). ریشههای رفتاری آن به واتسون و اسکینر برمیگردد.
  • بستر تاریخی و زمانی شکلگیری: اواسط تا اواخر قرن بیستم در ایالات متحده؛ در واکنش به محدودیتهای روانکاوی (که طولانی و پرهزینه بود) و در پی اثبات کارآمدی رواندرمانی از طریق شواهد تجربی. الیس و بک بهطور مستقل توسعه یافتند.
  • مفاهیم و اصول کلیدی:
  • مثلث شناختی (Cognitive Triad - Beck): افکار منفی درباره خود، جهان، و آینده که در افسردگی رایج است.
  • تحریفهای شناختی (Cognitive Distortions): الگوهای تفکر غیرمنطقی یا نادرست که منجر به پریشانی هیجانی میشوند (مانند تفکر همه یا هیچ، تعمیم افراطی، فاجعهسازی، ذهنخوانی، برچسبزنی).
  • باورهای اصلی/هستهای (Core Beliefs): باورهای عمیق و جهانی درباره خود، دیگران و جهان که زیربنای افکار خودکار و تحریفها هستند (مثلاً "من دوستداشتنی نیستم"، "من بیکفایتم").
  • افکار خودکار (Automatic Thoughts): افکاری که به سرعت و بدون تلاش آگاهانه در واکنش به موقعیتها به ذهن خطور میکنند.
  • عقلانیت و غیرعقلانیت (Rationality and Irrationality - Ellis): الیس بر این باور بود که هیجانات منفی ناکارآمد ناشی از باورهای غیرمنطقی و مطلقگرایانه هستند (مانند "بایدها" و "نبایدها").
  • مدل A-B-C (Ellis):
  • A (Activating Event): رویداد فعالکننده.
  • B (Beliefs): باورها درباره رویداد.
  • C (Consequences): پیامدهای هیجانی و رفتاری.
  • مبانی رفتاری: اصول شرطیسازی کلاسیک و عامل، مانند تقویت، خاموشسازی، مواجهه درمانی.
  • اهداف و دغدغههای محوری نظریه: شناسایی و به چالش کشیدن الگوهای تفکر ناکارآمد، تغییر رفتارهای ناسازگارانه، و کمک به مراجعان برای توسعه مهارتهای مقابلهای و حل مسئله.
  • روشها و ابزار پژوهشی رایج:
  • ثبت افکار (Thought Records): مراجعان افکار، احساسات و رفتارهای خود را در موقعیتهای خاص ثبت میکنند تا الگوها شناسایی شوند.
  • بازسازی شناختی (Cognitive Restructuring): به چالش کشیدن تحریفهای شناختی و جایگزینی آنها با افکار منطقیتر.
  • تکالیف رفتاری (Behavioral Experiments): آزمایش کردن افکار و باورها در دنیای واقعی.
  • فعالسازی رفتاری (Behavioral Activation): افزایش فعالیتهای لذتبخش و هدفمند برای مقابله با افسردگی.
  • مواجهه درمانی (Exposure Therapy): مواجهه تدریجی با موقعیتها یا اشیاء ترسناک برای کاهش اضطراب (برای فوبیاها و OCD).
  • آموزش مهارتهای حل مسئله.
  • کاربردها/تأثیرات مهم در عمل:
  • درمان طیف وسیعی از اختلالات: (افسردگی، اضطراب، اختلال وسواس فکری-عملی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلالات خوردن، اعتیاد).
  • یکی از پرکاربردترین و اثربخشترین رویکردهای درمانی با شواهد تجربی قوی.
  • توسعه ابزارهای خودیاری و درمانهای آنلاین.
  • پیشگیری از عود مشکلات روانی.
  • مثال یا مطالعه شاخص: هزاران مطالعه کنترل شده تصادفی (RCT) که اثربخشی CBT را برای اختلالات مختلف نشان دادهاند.
  • نقدها و دیدگاههای انتقادی اصلی:
  • ممکن است برای همه مراجعان مناسب نباشد (مثلاً کسانی که مشکلات ارتباطی عمیق دارند).
  • تأکید کمتر بر ریشههای ناخودآگاه مشکلات.
  • برخی آن را بیش از حد مکانیکی یا تقلیلگرایانه میدانند.
  • ممکن است به اندازه کافی به ابعاد هیجانی و روابطی نپردازد.
  • ادامهدهندگان و نظریههای توسعهیافته:
  • درمان پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy - ACT): تمرکز بر پذیرش افکار و هیجانات و متعهد شدن به ارزشها.
  • رفتاردرمانی دیالکتیکی (Dialectical Behavior Therapy - DBT): برای اختلال شخصیت مرزی، شامل مهارتهای ذهنآگاهی، تحمل پریشانی، تنظیم هیجان و اثربخشی بینفردی.
  • درمان مبتنی بر ذهنآگاهی برای افسردگی (MBCT).
  • طرحواره درمانی (Schema Therapy - Jeffrey Young): بسط CBT برای مشکلات ریشهای و مزمنتر.
  • منابع معتبر مطالعه:
  • بک، آرون تی. (۱۳۸۵). اصول و مبانی درمان شناختی رفتاری. ترجمه مریم مسگرزاده. تهران: انتشارات ارجمند.
  • Beck, A. T., Rush, A. J., Shaw, B. F., & Emery, G. (1979). Cognitive Therapy of Depression. Guilford Press.
  • Ellis, A. (1994). Reason and Emotion in Psychotherapy, Revised and Updated. Citadel Press.
  • Wright, J. H., Basco, M. R., & Thase, M. E. (2006). Learning Cognitive-Behavior Therapy: An Illustrated Guide. American Psychiatric Publishing.

 

نمای کلی: جدول خلاصه رویکردها و بزرگان

رویکرد اصلی

بنیانگذار/چهرههای برجسته

تأکید اصلی

مثال مهم

کاربرد شاخص در عمل

روانکاوی

زیگموند فروید

ناخودآگاه، تعارضات درونی، تجربیات کودکی

عقده ادیپ، تحلیل رؤیا

رواندرمانی پویشی، درک ریشههای شخصیت

رفتاری

جان بی. واتسون، بی.اف. اسکینر

یادگیری، محیط، رفتار قابل مشاهده و اندازهگیری

شرطیسازی کلاسیک (پاولف)، شرطیسازی عامل (اسکینر)

رفتاردرمانی، مدیریت رفتار، درمان فوبیاها

شناختی

ژان پیاژه

فرآیندهای ذهنی، تفکر، ادراک، حافظه، حل مسئله

مراحل رشد شناختی پیاژه، پایداری شیء

آموزش و پرورش، درک رشد شناختی، شناختدرمانی

انسانگرایانه

آبراهام مازلو، کارل راجرز

خودشکوفایی، توان بالقوه، معنای زندگی، آزادی اراده

سلسله مراتب نیازهای مازلو، توجه مثبت بیقید و شرط راجرز

رواندرمانی انسانگرایانه، توسعه فردی، کوچینگ

زیستی

مایکل گازانیگا، آرون تی. بک

مغز، سیستم عصبی، هورمونها، ژنتیک، بیوشیمیایی

فعالیتهای مغزی در fMRI، مطالعه آسیبهای مغزی (فینیاس گیج)

دارودرمانی، نوروساینس، درک ریشههای زیستی اختلالات روانی

جامعهنگر

لف ویگوتسکی

فرهنگ، اجتماع، تعاملات بینفردی، هنجارها، ارزشها

منطقه تقریبی رشد (ZPD)، داربستبندی

آموزش و پرورش مشارکتی، روانشناسی بینفرهنگی، خانوادهدرمانی

فرگشتی

دیوید باس، لدا کازمیدس

انتخاب طبیعی، سازگاریهای روانشناختی، بقا

انتخاب جفت، ترس از مار، رفتار نوعدوستانه

تبیین الگوهای جهانی رفتار، درک ریشههای رفتارهای اجتماعی

شناختی-رفتاری

آرون تی. بک، آلبرت الیس

تعامل افکار، احساسات و رفتار؛ تحریفهای شناختی

مثلث شناختی، مدل A-B-C، بازسازی شناختی

درمان طیف وسیعی از اختلالات (افسردگی، اضطراب)، تکنیکهای CBT

 

 

نتیجه‌گیری

این سند، تلاشی برای ارائه یک نقشه جامع از رویکردهای اصلی روانشناسی و نظریههای شاخص ذیل هر یک بود. همانطور که مشاهده شد، هر رویکرد دریچهای منحصربهفرد برای درک پیچیدگیهای ذهن و رفتار انسان میگشاید. در حالی که برخی رویکردها بر جنبههای ناخودآگاه و گذشته تأکید دارند، برخی دیگر بر فرآیندهای شناختی حال حاضر، و گروهی نیز بر تأثیر محیط و عوامل زیستی متمرکز هستند. درک این رویکردهای متفاوت، نه تنها برای شما  دانشجویان و پژوهشگران روانشناسی ضروری است، بلکه به هر فردی کمک میکند تا با دیدی جامعتر به پدیدههای روانی خود و دیگران بنگرد. در نهایت، تلفیق این رویکردها، بهویژه در حوزههایی مانند درمان شناختی-رفتاری، نشاندهنده مسیر آینده روانشناسی در درک هرچه عمیقتر از پیچیدگیهای وجود انسانی است.

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده
سبد خرید